۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه

در زمينه نامه بازرگان به محمدرضا شاه پهلوي

در زمينه نامه بازرگان به محمدرضا شاه پهلوي


در زمينه نامه بازرگان به محمدرضا شاه پهلوي پاسخ به نقد دكتر منصور بيات زاده، دبيرسازمان سوسياليست هاي ايران - آنجا كه نقد نظرات دگرانديش رنگ «اتهام» و «برچسب» ، بخود ميگيرد، حقوق دمكراتيك دگرانديش پايمال گرديده است- آلمان: دكتر حسن كيانزاد آقاي دكتر منصور بيات زاده در نقد خود از نوشتار من «پيرامون نامه بازرگان به محمدرضاشاه پهلوي، انقلاب 57 و حافظه تاريخي ايرانيان»، مي نويسند: اگرچه من با محتوي برخي از مطالب از سوي دكتركيان‌زاد در آن نوشته مورد بحث، توافق ندارم، آنهم بدين خاطر كه من برعكس آن جناب، خود را از طرفداران انقلاب بهمن 1357 ميدانم، باتوجه به امر منحرف شدن سمت و سوي روند مبارزات سياسي و اجتماعي پس از پيروزي انقلاب و فاصله گرفتن حاكمين جديد از شعارها و اهداف انقلاب. با اين پيشگفتار، ايشان براي خواننده اين تصور را بوجود مي آورند، كه چون دكتر كيان‌زاد از انقلاب 57 بعنوان يك انقلاب فاجعه‌افرين سخن بميان مي آورد، پس ايشان مخالف جنبش و خيزش ميليوني مردمي كه براي رسيدن به مردمسالاري، استقلال و حاكميت ملي به پا خاستند، جنبشي كه مردم ايران از آغاز انقلاب مشروطيت تاكنون كه بيش از يك سده از آن ميگذرد، بخاطرش تلاش كرده و جانباختگاني را بجاي گذاشته است. برخلاف نظر آقاي دكتربيات زاده، منحرف شدن سمت و سوي مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران كه ملايان برهبري خميني، سردمداري‌اش را بگونه‌ي فزاينده با تسليم رهبران ملي و برگزيدگان گروههاي سياسي و اجتماعي در برابر خود، در اختيار گرفته بودند، نه پس از پيروزي انقلاب، بلكه ماهها پيش از آن انجام گرفته بود. مركز تصميم‌گيري نخست در پاريس و پس از ورود خميني به ايران در مدرسه علوي، بطور مطلق در دست او و سرسپردگان او و بويژه ملي، مذهبيوني بود، كه فرمانبرداران و مجرياني مطيع براي اجراي خواستها و فرامين او بودند، و در اين راستا از يكديگر هم، پيشي مي‌گرفتند و كسي را جرات و ياراي ابراز نظر و شور و مشورت باقي نمانده بود. جلوگيري خشونت بار نيروهاي راديكال مذهبي طرفدار خميني از حضور دگرانديشان و گروههاي سياسي با نشانه‌ها، شعارها و پلاكات‌هاي ويژه خود در تظاهرات، دامن زدن به تشنجات، تنش‌آفريني‌ها، آتش زدن بانك‌ها، مؤسسات اداري و دولتي، وجنايت‌ هولناك آتش سوزي عمدي سينما ركس آبادان، همه نشانه‌ها و قرايني بودند كه دال بر انحراف آن جنبش از خواستهاي مردم آزاده ايرانزمين و حكومتي بود كه نه بر پايه «مهر و داد و مردمي»، بلكه قهر و كين و انتقام جويي و قتل و جنايت، بخود شكل ميگرفت. و هم بر اين پايه بودكه روان‌پريشان و گماشتگان «حاكمين جديد» چونان جلاد خلخالي بفرمان رهبرش خميني در همان روزها و هفته‌هاي نخستين پس از پيروزي انقلابي كه به قول شما، «برعليه ظلم، فساد و بي قانوني به پا شده و پادشاه صداي آنرا هم شنيده بود» صدها نقر و بويژه سران ارتش ايران را بيدادگرانه و بيدفاع برابر جوخه‌هاي آتش تير قرار دادند و بنام محاربان با خدا، نابود ساختند. امروز پس از گذشت سي سال از آن انقلاب كه خميني هويت‌ اش را اسلامي ناميد و جمهوري‌اش را نه آن چنان كه قرار بود از ساختاري دمكراتيك و ملي برخوردار شود. تنها با يك كلمه آنهم «اسلامي» بنيان گزارد و ولايت فقيه مطلقه استبداد و ارتجاع سياه مذهبي را بر ملت ايران با سركوب و بيدادگري، ترور و قتل دگرانديشان، تحميل نمود، آيا دور از خرد انديشي و انصاف و انسان دوستي نيست، كه به دفاع از آن انقلاب نكبت‌بار و فاجعه‌آفرين، كه دست اندركارانش با فريب و نيرنگ مردم ايران، آنرا پيش از پيروزي‌اش به كژراهه بردند، برآييم؟ جناب آقاي دكتر بيات‌زاده، حاصل اين انقلابي كه شما، آنچنان كه در فراز بيان داشتم، بدفاع از آن جد و جهد داريد، جامعه‌اي است كه مردم‌اش همچنان پس از گذشت سي سال، در بند استبداد و اختناق و بيدادگري و سركوب حاكمين گرفتارند. بيش از بيست ميليون ايراني با وجود درآمدهاي سرسام آور ميلياردي از فروش نفت و گاز در سي سال گذشته، زير خط فقر زندگي مي كننند. فساد گسترده و فزاينده مالي و غارت منابع ملي از سوي سردمداران و حكومتگران جمهوري اسلامي، اشاعه‌ي فحشاء و اعتياد زبانزد خاص و عام و مردم ايران است. اجراي قوانين جزاي شرعي‌ي قرون وسطايي، چونان شلاق، قطع انگشتان و دست و پا، چشم از حدقه درآوردنها و سنگسار از مظاهر هولناك و بربرانه‌ي ديگر اين نظام ارتجاعي و مافيايي است كه از پس آن «انقلاب» بر ملت ايران تحميل گرديده و بجاي نور و شادي و فرازنه‌گي، سياهي فقر و محروميت، غم و رنج و صدها درد بيدرمان ديگر را بر زندگي شان بمانند ابري كبود، چيره گردانده است. حشمت الله طبرزدي زير عنوان «مردان رئيس جمهور در ليست غارتگران ثروت ملي» مي نويسد: علت ضعف و بي پولي سيستم بانكي كشور، خروج مبلغ 27 هزار ميليارد تومان، عمدتاُ تحت عنوان وام براي «طرح‌‌هاي زودبازده» تا اواخر سال 86 مي باشد. اين ميزان مبلغي است كه دريافت كنندگان آن از بازپرداخت به سيستم بانكي امتناع مي ورزند. آقاي مظاهري به هنگام استعفا از رياست بانك مركزي در نامه خود به رهبر، 200 نفر از آنان را به عنوان وام‌گيرندان كلان نام برده است. در ميان اين اسامي، دوستان محمود احمدي‌نژاد مانند وزير كشور و بعضي از آيت‌الله ها نيز به چشم مي خورند. از جمله صادق محصولي، وزير كشور، 400 ميليارد تومان از دولت وام گرفته و به سيستم بانكي بازنگردانده است. محصولي ثروت خود را در دست خود و متعلق به آقا، و امام زمان تعريف مي كند. جناب دكتر بيات‌زاده، چگونه ميتوان بر روي تمام اين بيدادگريها، غارتگري‌ها و ظلم و ستم بر مردمان، قتل‌ها و جنايات اين رژيم برآمده از انقلاب نكبت آفرين 57 ، چشم فرو بست و سخن از انحراف آن پس از پيروزي‌اش به ميان آورد؟ بطور حتم از توجه كوشنده‌ي سياسي پيگير و خسته ناپذيري چون شما، بدور نمانده است كه بيشترين آن صدها هزاران مردمي كه در تظاهرات پيش از انقلاب بهمن 57 شركت داشتند، كوتاه هنگامي پس از اقتدار ملايان بركشور و همچنين در اين سه دهه‌ي گذشته هرروز لعن و نفرين خود را نثار سردمداران آن انقلاب و ملي نماياني كه باكرنش، تسليم خميني گشته و سر از فرمانش برنتافتند، كرده، زيرا كه آنها به خواست‌هاي آزاديخواهانه و انساني مردم، با سازش و سكوت خود در برابر ضحاكيان زمان، يعني خميني و جانشينان و گماشتگانش، خيانت كردند. و امروز هنوز هم روشنفكراني از آن دوران هستند كه از سرقهر و كين با رژيم گذشته، مي گويند: «اينكه به آنچه مي خواستيم نرسيديم، معني اش اين نيست كه دستاوردي نداشته‌ايم، برچيدن سلطنت دستاور بزرگي براي مردم بود. از 28 مرداد 1332تا بهمن 57 مجلس و مشروطه‌اي در كارنبوده است و رژيم به حقوق مدني و بشري مردم ايران تجاوزات آشكار نموده است.» اما اين جناب روشنفكر، كه خود را ملي‌گرا هم ميداند، اشاره‌اي به سي سال حكومت جابران قرون وسطايي و مافيايي ملايان نمي برد و تنها نگراني‌اش اينستكه، چرا شاهزاده رضا پهلوي، اين شخص بي تجربه مدعي زعامت و رهبري اوپوزيسيون گرديده است. (دكتر محسن قائم مقام سايت ايران امروز و سايت سازمان سوسياليست‌هاي ايران) و روشنفكر ديگري (مهندس حسين اسدي – سايت سازمان سوسياليست هاي ايران)، از هم اكنون از سرقهر و خشم براي شاهزاده رضا پهلوي خط و نشان مي كشد كه: «رضا پهلوي بايد بداند كه به فرض آنهم كه روزي با دروغ و عوام فريبي بر سركار آيد، سرنوشتي بهتر از اسلاف خود نخواهد داشت. بنابراين بهتر است كه ايشان بر جايگاه خود بايستد و وارد بازيهايي نشوند، كه در بهترين حالت خود، نتيجه اي جز فرار از مملكت و سپردن آن بدست مشتي خرابكار ديگر نمي تواند داشته باشد.» اين چنين سخنگويي، يعني نفي فيزيكي دگرانديش و هم آوايي با حكومتگران جبار جمهوري اسلامي. آقاي دكتر بيات‌زاده در پاسخ به نوشتار من، همانگونه كه خود نوشته‌ايد، فقط به توضيح و اظهار نظر در باره چند موضوع مشخص، كه در نوشته خود در باره نامه منتشر نشده مهندس بازرگان مطرح كرده بودند، اكتفا كرده و شوربختانه به دلايل مستند من در رابطه با آن نامه، كه مهندس بازرگان، محمدرضا شاه را ترغيب به بازگشت به ايران در آن جو حاكم بي‌قانوني ها، آشوب و سركوب و اختناق و كشتار روزانه. كه امكان برگزاري يك دادگاه صالح و آنهم با ضمانت بين الملل در حكومتي كه پشيزي براي مناسبات و قراردادهاي نهادهاي جهاني قايل نبود، مانند- اشغال سفارت آمريكا- وجود نداشت، نكرده و بيشتر به كلياتي در رابطه با نقد حقوق دگرانديشان پرداخته اند. حال فرض را بر اين بگذاريم كه بازرگان اين دعوت را، از محمدرضاشاه با حسن نيت كرده بود، اگر شاه ساده انگارانه از سر اعتماد به نخست وزير مستعفي دولت موقت، كه ديگر هيچگونه مسئوليتي در حكومت نداشت، به ايران بازميگشت، جناب دكتر بيات‌زاده بفرماييد و بگوييد، آيا بر سرايشان همان نمي‌رفت، كه بر سرفرماندهان ارتش ايران آمده بود، يعني تنها مرگ آنهم بيدفاع، برابرانه و حقيرانه!؟. آقاي دكتر بيات‌زاده همچنين به اين پرسش پاسخ نداده‌اند، كه چرا دكتر ابراهيم يزدي، نزديكترين فرد به مهندس بازرگان در نهضت آزادي و يار هميشه همراه او در دولت موقت و شوراي انقلاب اسلامي، پس از سي سال پرده از روي اين راز برداشته و نامه بازرگان به محمدرضاشاه را انتشار داده است. زيرا تا آن هنگام هيچكس از وجود چنين نامه‌اي آگاهي نداشت و من در نوشتار پيشين خود اشاره بردم به اينكه بازماندگان خانواده سلطنتي و از جمله شهبانو فرح از رسيدن يك چنين نامه‌اي به شاه بي خبرند. بنابراين، شما بر پايه كدام آگاهي‌ها و اسنادي مدعي مي شويد كه نامه بدست محمدرضاشاه رسيده، اما او- اگر چه به چگونگي وضع و موقعيت ايران و جهان اگاه بود- به نامه مهندس بازرگان جواب نداد و سپس ادامه ميدهيد، آنهم شايد بدين خاطر كه تصور مي نمود با بالاگرفتن و تشديد اختلافات، احتمالاً ارتش ايالات متحده آمريكا به ايران حمله خواهد كرد و در نتيجه تخت و تاج از دست رفته در شرايط انقلاب 57، همان انقلابي كه عليه ظلم و فساد و بي قانوني به پاشده بود و پادشاه صداي آن را نيز در زمانيكه هنوز خود را پادشاه ايران ميدانست، شنيده بود، مجدداُ بدست خواهد آورد و سپس براي تاييد نظر خود، گفتاوردي از آقاي حسين زاهدي زير عنوان «تأملي بر نامه بازرگان به شاه» مي آورند كه: «… بازرگان فكر مي كرد چنين اقدامي، راه را به سوي يك گفتگو و توافقي كه متضمن تأمين جاني براي شاه و خانواده سلطنتي باشد، كه نتيجتاً زندگي را براي شاه و دولت كشورهايي كه شاه احياناً در آنجا رفت و آمد و اقامت مي كرد، راحت و مطمئن مي ساخت و نيز از طرف ديگر، جمهوري اسلامي را از خطر بازگشت شاه به قدرت كه به علت تجربه 28 مرداد 1332 دغدغه بسيار بزرگ كل دولتمردان و نيروهاي سياسي طالب قدرت بود، مصون مي داشت.». در اين مقايسه‌ي فيل و فنجان، هم جناب آقاي دكتر بيات‌زاده و هم آقاي دكتر حسين زاهدي در تحليل و بررسي هاي خود، يعني اوضاع و جو حاكم پيش از رويداد 28 مرداد 1332 و انقلاب 57 در جامعه‌ي ايران، ره به كژراهه برده‌اند كه در زير به آن اشاره مي برم. الف: در هفته‌ ها و روزهاي پيش و پس از 28 مرداد 1332، آن نيروهاي مردمي هزاران هزاري كه در خيزش سي‌ام تيرماه براي پشتيباني از مصدق با شعار يا مرگ يا مصدق به پا خاسته بودند،- به دلايلي كه در اين نوشتار سخن را به درازا خواهد كشيد- در صحنه حضور نداشتند. از سوي ديگر نقش و دخالت آمريكا و انگليس را در بركناري مصدق نبايد از نظر بدور داشت. ب: در جريان انقلاب بهمن 57، سمت و سوي رهبري مذهبي نيروهاي ميليوني مردم در هفته‌هاي واپسين پيش از پيروزي، در راستاي يك تغيير و دگرگوني ريشه‌اي ساختار نظام، يعني جمهوري، بخود شكل گرفت. در آن هنگام دولت كارتر در حمايت از دست‌اندركاران انقلاب از جمله نهضت آزادي و در ارتباط با ملايان و خميني، محمدرضاشاه را وادار به ترك ايران نمودند، كه در اين راستا توجه به خاطرات مشاورين كارتر از جمله برژينسكي، سايروس وانس و هويزر و بسياري ديگر از دولتمردان غرب در كنفرانس گوآدالپ، شكي را باقي نميگذارد. پ: با به قدرت رسيدن خميني و تشكيل دولت موقت و شوراي انقلاب، حكومتگراني كه وعده‌ي قانونمداري و آزادي و دمكراسي را به مردم ايران داده بودند، در همان روزهاي نخستين با كشتار وحشيانه سران بي دفاع ارتش ايران و دولتمردان نظام گذشته و از هم پاشيدگي نيروهاي مسلح و نهادهاي اداري كشور و بوجود آوردن جو حاكم خوف و وحشت، ترور و قتل و جنايت، ساده‌انگارانه است كه نو به قدرت رسيدگان، نگران از تكرار تجربه ‌ي «28 مرداد» بوده و به بازگشت شاه به ايران به عنوان عاملي بازدارنده مي انديشيدند، آن هم پادشاهي كه در بستر بيماري مهلك، روزهاي پاياني زندگي خود را مي گذراند. آقاي دكتر بيات‌زاده، پس از ارايه شرحي مفصل در رابطه با «نقد نظرات دگرانديش» براي شكل‌گيري فرهنگ دمكراسي در جامعه و همچنين ارزشهاي جهانشمول به اين نتيجه مي رسند كه : «نبايد از خاطر بدور داشت، كه يكي از بزرگترين دشمنان ما ايرانيان، «مشكل معرفتي» است كه خودخواهي و قهرمان پرستي، تعصب خشك، غيرمسئول بودن در برابر گفتار، نوشتار و اعمال و كردار خود، به آن مشكل اضافه ميشوند!» به نظر من با شعار «مرگ بر» و توسل به «قهر» و «اتهام» و «برچسب» نتوان بر آن مشكل غلبه كرد و سپس ادامه ميدهند با توضيحاتي كه رفت، محتوي نوشته آقاي دكتر حسن كيان‌زاد در نقد نوشته من، بيانگر اين امر است كه برداشت آقاي دكتر حسن كيان‌زاد از حقوق «دمكراتيك دگرانديش» با برداشت من (دكتر بيات زاده) از آن مقوله‌ي سياسي كاملاً تفاوت دارد!؟ برخلاف نظر فرازين، در انتقاد من از دكتر بيات‌زاده در دفاع از حقوق دگرانديش، سخن از محتوي نوشته آقاي مسعود بهنود، به ميان آورده نشده است. بلكه انتقاد من پس از گفتاوردي از شما، اين بوده است كه چرا براي دفاع از بازرگان، حقوق دگرانديشان را كه همواره برآن تكيه مي‌كنيد. از نظر بدور داشته و ميگوييد: «كه آقاي مسعود بهنود به جو ضد بازرگان دامن زده و كوشش نموده تابدون توجه به خصوصيات شخصي او، شخصيت سياسي او را خدشه دار كند» جناب دكتر بيات‌زاده، ناگفته نگذاريم كه «دامن زدن به جو ضد بازرگان و خدشه دار كردن شخصيت سياسي بازرگان» نه تنها از نقد نظر دگرانديش بدور است، بلكه بر پايه تعريف جنابعالي، دگرانديش را خواسته و يا ناخواسته با «انگ» «اتهام» و «برچسب» روبرو ساخته‌ايد!؟ بفرماييد، توضيح دهيد كه اگر واژه‌هاي دامن زدن به جو ضدبازرگان و خدشه‌داركردن شخصيت سياسي بازرگان كه در پس آن قصد حذف دگرانديش نهفته است، «‌اتهام و برچسب» نام ندارد؟ پس چه نام ديگري ميتوان بر آن نهاد؟ چگونه خواننده‌ي نقد شما نبايد از تعريفي كه جنابعالي در رابطه با «مشكل معرفتي ايرانيان» بدرستي ارايه داده‌ايد، نتيجه نگيرد كه آقاي مسعود بهنود به عمد به جو ضدبازرگان دامن زده است با آماج خدشه دار كردن شخصيت سياسي او، كه گناهي نابخشودني است. آقاي دكتر بيات‌زاده من در نقد خود از نوشتار شما، بيان داشتم كه برخلاف آقاي مسعودبهنود، نوشتن نامه‌ي بازرگان به محمدرضاشاه پهلوي را، نه از روي ساده‌دلي. يا ساده‌انگاري ميدانم، بلكه بمانند شما من هم ايشان يعني آقاي بازرگان را شخصيتي باهوش و زيرك مي دانم، كه بخوبي ميدانست براي چه آن نامه را نوشته و فرايندش را هم خوب پيش‌بيني كرده بوده است كه من در نوشتار پيشين بگونه گسترده به آن پرداختم. آقاي دكتر بيات زاده همچنين در رابطه با گفتاورد من در رابطه با مصاحبه خبرنگار فرانسوي، «آندره هريسو» در تاريخ 15 ژوييه 1951 با دكتر مصدق، مينويسيد كه نوشته‌ي اين خبرنگار با واقعيت تاريخي آنزمان ايران نمي تواند اصولاً ربط داشته باشد و نسبت دادن جمله‌ي «اميدوارم سركرده‌هاي شيعه قصد جدي براي ورود به عرصه سياست نداشته باشند» به مصدق ادعايي دروغ و غلط است. از سوي ديگر شما در نامه‌ي 13 آذرماه 1387 برابر با 3 دسامبر 2008 خود به آقاي رحيم شريفي بنيانگزار نشريه سهند در پاريس، كه رونوشت آنرا براي نزديك به سي تن از فعالين سياسي درون و برون مرز فرستاده‌ايد، مي نويسيد: من به محتوي گفتار آندره هريسو كه در نشريه سهند منتشر شده است، آنهم به نقل از دكتر مصدق، شك كرده و درآن مطالبي ر ابه نگارش در آورده ام. و چند سطر پايين تر با اشاره به يك چنين شيوه‌ي كار، سخن از دامن زدن به «تقلب» و «تحريف» تاريخ معاصر ايران كه برازنده كسي (منظور آقاي رحيم شريفي است) كه خود را از طرفداران دكتر مصدق مي داند، نيست. حال جناب دكتر بيات زاده، اگر شما همانگونه كه در آغاز نامه‌تان سخن از «شك» نسبت به مطالب آن مصاحبه به ميان آورده‌ايد، پس ديگر نميتوانيد در دمي ديگر با حتميت از «تقلب» و «تحريف» تاريخ سخن به ميان آوريد!؟ در اين مصاحبه دكتر مصدق مدعي عدم حضور روحانيت در عرصه‌ي سياست ايران نشده است، بلكه او به عنوان يك شخصيت ملي و آزاديخواه، كه باور به دخالت مذهب و روحانيت در حكومت نداشت و تجربه و آگاهي‌اش از خلقيات روحانيت شيعه، تنها محدود به مقطع تاريخي‌ 15 ژوييه 1951 و آغاز جنبش ملي شدن نفت نبود، بلكه به دوران انقلاب مشروطه بر ميگشت، كه دكتر مصدق خود، يكي از نقش‌ گذاران و دولتمردان كوشنده‌ي آن رويداد تاريخي و ملي بوده است- كه هم ملايان مرتجع و مستبدي چون شيخ فضل الله نوري مشروعه طلب را خوب مي شناخت و هم كساني ديگر چون آيت‌الله بهبهاني و يا طباطبايي‌ي پشتيبان جنبش مشروطيت-، مي توانست به عنوان يك شخصيت دورانديش و آزاديخواه سياسي در آن مصاحبه به خطر دخالت «سركرده‌هاي مذهبي و از جمله شيعه» اشاره برده باشد. و ناگفته نگذاريم كه نقش گروههاي راديكال و تروريست مذهبي از جمله «اخوان المسلمين» در منطقه و فدائيان اسلام در ايران و شخصيت‌‌هايي كه از سوي آنان ترور شده بودند (زنده ياد كسروي، هژير، سپهبد رزم آرا، سوء قصد به حسين علا) ازگستره‌ ي ديد دكتر مصدق پنهان نمانده بود. آري در مقطع تاريخي ژوييه 1951 و در جنبش ملي شدن نفت، بخشي از روحانيت و از جمله آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني حضور داشتند، اما سرانجام ديديم كه ايشان در كسوت رياست مجلس شوراي ملي با دخالت‌هاي مستمر خود در امر حكومت، هنگاميكه ديد، مصدق تسليم خواست‌هاي او و ديگر نزديكانش نميشود، به مخالفت با او پرداخت و دست دردست توطئه‌گران گذارد. حال، با يك چنين آگاهي‌هاي راستيني، چگونه است كه آقاي دكتر منصور بيات‌زاده با حساسيت بيرون از حد، به اين گفتاورد دورانديشانه از سوي مصدق كه مي گويد: «اميدوارم سركرده‌هاي شيعه قصد جدي براي ورود به عرصه سياست را نداشته باشند. اگر چنين شود، ايران در آستانه وضعيت فاجعه‌آميزي قرار خواهد گرفت.» ،خرده گرفته و از آن به گونه دروغ و تحريف تاريخ سخن به ميان مي آورند!؟ فرايند انقلاب فاجعه آفرين 57 و حكومت مافيايي‌ي سي ساله‌ي برخاسته از آن، دال بر درستي سخن زنده‌ياد دكتر مصدق است و نشاني از شناخت و آگاهي و دورانديشي آن مرد بزرگ از رفتار و سيرت ملايان انتقام- و كينه‌جويي چون خميني، كه مهندس بازرگان خود، در گفتگويي با زنده ياد شاپور بختيار، از او به گونه‌ي يك «حيوان درنده»، سخن به ميان آورده است (كتاب يكرنگي چاپ پاريس از شاپور بختيار). آقاي دكتر بيات‌زاده در بخش ديگري از نقد خود اشاره به شناسه سياسي من برده و ازجمله با بيان نفاق‌و اختلاف در ميان بنيانگزاران مكتب پان ايرانيسم، از آن جمله محسن پزشكپور، زنده ياد دكتر محمدرضا عاملي تهراني، داريوش فروهر، مهرداد و تقي‌زاده و تني چند ديگر، سخن از تقسيم آنان پس از انشعاب، به طرفداران سياست مصدق به رهبري زنده ياد داريوش فروهر (حزب ملت ايران) و مخالفين سياست دكتر مصدق يعني پزشكپور و دكتر عاملي تهراني در حزب پان ايرانيست، به ميان مي آورند كه شوربختانه برخوردار از نااگاهي ايشان از تاريخ سياسي بيش از 50 سال گذشته‌ي اين جنبش هاي ملي و ضدامپرياليستي ايرانپرستان پان ايرانيست مي باشد. من نمي دانم چگونه است كه، جناب دكتر بيات‌زاده، كه برخوردار از آگاهي و دانش سياسي گسترده و همچنين تاريخ سياسي جنبش هاي اجتماعي و حزبي ايران مي باشند، مرتكب يك چنين اشتباه نامسئولانه‌اي مي شوند. اختلاف ميان پان ايرانيست‌ها نه به خاطر جانبداري بخشي از سياست‌هاي دكتر مصدق و بخشي ديگر مخالف آن بود، بلكه بمانند ديگر رهبران و برگزيدگان احزاب و سازمانهاي سياسي، هم فردي و رفتاري‌ي برخاسته از اعمال نفوذ و قدرت‌طلبي شخصي بود و هم نسبت به سياست‌هاي راهبردي. پان ايرانيست‌ها چه در حزب ملت ايران و چه در حزب پان ايرانيست و يا سازمان پرچمداران، همواره و پيگير از صديق‌ترين پشتيبانان نهضت ملي و دكتر مصدق بوده و پيش آهنگانه تر از هر حزب و گروه سياسي ديگري، در برابر مخالفين قسم‌خورده‌اش، از جمله حزب توده، از او دفاع كرده و اورا به عنوان رهبر مبارزات ضداستعماري ملت ايران ستوده و پاس داشته‌اند. حزب پان ايرانيست در خيزش مردمي سي ام تير، فعالانه شركت داشت و در خوزستان جانباختگاني را از خود بجاي گذاشت. در ماههاي بحراني سال 1331 و 1332 و روند فزاينده‌ي نفاق و اختلاف با دربار و نفاق و جدايي در ميان طرفداران مصدق و شخصيت‌هاي جبهه ملي در مجلس شوراي ملي و همچنين احزاب، رهبران حزب پان ايرانيست در تاريخ 8 اسفند ماه 1331 با دعوت از رهبران و برگزيدگان احزاب از جمله حزب ايران، حزب زحتمكشان ملت ايران، نيروي سوم و تني چند از شخصيت‌هاي ملي و نمايندگان مجلس به باشگاه حزب در خيابان ژاله كوچه بهنام، كوشيد، هشدارانه خطرات ناشي از آن نفاق‌ها و جدايي راكه موجب ضعف و پراكندگي و سرخورده‌گي نيروهاي پشتيبان دولت مصدق را فراهم آورده بود، ياد آور شود. در اين كنفرانس تا انجا كه پس از گذشت 56 سال به ياد دارم، شخصيت‌هايي چون مهندس حسيبي از حزب ايران، دكتر مظفربقايي از حزب زحتمكشان ملت ايران و خليل ملكي شركت داشتند. همچنين از خاطر نمي‌برم كه همراهان دكتر بقايي كه قصد جلوگيري از سخنراني زنده ياد خليل ملكي را داشتند، از سوي ميزبانان حزب پان ايرانيست به آرامش و درنگ، بايسته گرديدند. پس از كودتاي 28 مرداد 1332، تني چند از برگزيدگان حزب پان ايرانيست در تهران و شهرستانها از جمله آقاي محسن پزشكپور براي مدتي بازداشت شدند. اينجانب را در هفته‌هاي نخستين پس از رويداد 28 مرداد، آقاي حاج عظيمي رئيس دبيرستان مروي به سبب ايجاد تظاهرات در مدرسه در پشتيباني از مصدق، و اخلال، از دبيرستان بيرون كرده و گفتند برويد و سپاسگزار باشيد كه شمارا بدست حكومت نظامي نمي دهم. آقاي دكتر بيات زاده، اميدوارم كه با اين شرح كوتاه و راستين، شما آن اشتباه را تصحيح نماييد، زيرا كه ذهن خوانندگان سايت سازمان سوسياليست هاي ايران و ديگر رسانه هاي گروهي را نبايد با اين اشارات نادرست، نسبت به حزبي كه بيش از نيم قرن در راه آزادي و استقلال و حاكميت ملي كوشيده، و اكنون هم كوشندگانش در درون كشور در جو خفقان و سركوب بر ضد ملايان مي رزمند، از حقايق تاريخي منحرف كرد. و من باور بر اين دارم كه اين امر، از سوي شما به عمد انجام نگرفته است. از سوي ديگر در سايت سازمان شما در ماه آذرماه، نوشتاري از آقاي دكتر مهدي مؤيدزاده زير عنوان «برتري يك ملت بر ملت ديگر در نهضت ملي ايران راه نداشته است» درج گرديده، كه در ان ايشان كه خود را يكي از اعضاي فعال جبهه ملي ميداند، با ناآگاهي و بگونه‌اي كينه‌توزانه مطالب نادرستي را به حزب پان ايرانيست نسبت داده اند، كه جز دامن زدن به نفاق‌ها و پراكندگي ميان نيروهاي ملي و ضداستبداد حاكم، فرايندي ديگر ندارد. ايشان اشاره ميبرند به اينكه، آزاديهاي احزاب در اين ايام (مقصود دهه سي و آغاز حكومت دكتر مصدق است)، امكانات بوجود آمدن دهها حزب و سازمان و جمعيت سياسي را فراهم آورد. نخست اينكه پان ايرانيست‌ها و آن جوانان ملي‌گرا، نه در آغاز دهه‌ي سي،‌ بلكه در سنين شانزده و هفده سالگي، پس از اشغال ايران از سوي متفقين در شهريور 1320 ، برضد بيگانگان به پا خاسته و نخست در انجمن و سپس در مكتب پان ايرانيسم گردهم فرا مي آيند. در آغاز دهه سي‌ي پس از انشعاب، همانگونه كه در فراز اشاره بردم، آن بنيانگزاران نهضت پان ايرانيسم يعني ملت گرايان، حزب ملت ايران بر بنياد پان ايرانيسم و حزب پان ايرانيست و سازمان پرچمداران پان ايرانيسم را پايه‌گزاري كردند. اين ادعاي آقاي مؤيدزاده، كه در «اختلاف ميان مصدق و شاه و دربار» مسئولين حزب پان ايرانيست شاه را بر مصدق ترجيح دادند و پس از كودتا هم با دولت كودتا همكاري داشتند و در بهمن 1341 به استقبال كودتاي سفيد شاه كه بر آن انقلاب سفيد نام داده بودند، شتافتتد، غلط و نامربوط و كتمان واقعيات است. زيرا همانگونه كه در فراز بيان داشتم، حزب پان ايرانيست و كوشندگانش از دولت ملي دكتر مصدق پشتيباني كرده و از طرفداران سرسخت نهضت ملي و شخص مصدق بودند. تنها در سال 1331 رهبران اين حزب، يعني سروران محسن پزشكپور و زنده ياد دكتر محمدرضا عاملي تهراني دوبار به ديدار دكتر مصدق رفته و در رابطه با مسايل روز و بويژه نقش حزب توده، در دامن زدن به جو بحراني جامعه‌ي ايران با ايشان به گفتگو نشستند. آقاي دكتر مؤيدزاده لابد فراموش كرده‌اند، كه در هنگام زمامداري دكتر علي اميني در فاصله سالهاي 40-1339، يعني سالهاي پس از كودتا، برگزيدگان جبهه ملي با برخورداري از فرصت‌هاي سياسي، بار ديگر آغاز به كار كرده و نخستين تظاهرات گسترده‌ي خود را در ميدان جلاليه برگزار نمودند. آيا يك جريان سياسي و يا حزب سياسي، اگر كه وجود دارد و ميخواهد همچنان در راه آمال و اماج‌ها و برنامه‌هاي كلي سياسي و اجتماعي خود گام بردارد، بايد دست رو دست بگذارد، ماتم بگيرد و از فرصت‌هاي فراسو بهره نبرد!؟ در رابطه با انقلاب سفيد شاه كه آقاي مؤيدزاده از آن بگونه كودتاي سفيد نام مي برند، حزب پان ايرانيست بدرستي با بررسي آن اصول اصلاحي، از جمله رفرم ارضي، تغيير قوانين در رابطه با حقوق زنان، ايجاد سپاهيان دانش و بهداشت، كه ملايان مرتجعي چون خميني در 14 خرداد ماه 1342 براي جلوگيري از آن اصول به ويژه در رابطه با حقوق زنان، فتنه‌اي برپا ساخته بودند، بگونه‌ي مشروط موافقت خود را طي جزوه‌اي پيرامون آن اصول اصلاحي در جامعه ايران، بيان داشت. پژوهشگر گرانقدر آقاي رحيم شريفي يكي از كوشندگان ديرهنگام جبهه‌ ملي و عضو حزب ايران در نوشتاري در سهند شماره 13 – پاريس- پاييز 1373 – نوامبر 1994 زير عنوان «درباره‌ي جبهه ملي ايران» از جمله در مورد انقلاب سفيد اين چنين مي نويسند: در بحث پيرامون انقلاب سفيد شاه، گروهي از اعضاي شورا برآن بودند، كه بايد اعلاميه‌اي برعليه شاه و انقلابش منتشركرد (همان كاري كه خميني در 14 خرداد ماه 1342 كرد). گروه ديگر، كه چنين كاري را به سود جبهه نمي دانستند، به لحاظ تاكتيكي صدور اعلاميه را تجويز نمي كردند، اما با حرف گروه اول در مخالفت با انقلاب سفيد و شخص شاه موافقت داشتند. سرانجام گروه ديگري براين باور بودند، كه جبهه، خود مبتكر اين اصلاحات بوده و حال كه شاه مي خواهد آنرا به خود نسبت بدهد، بهتر آنستكه جبهه ملي اصول اصلاحات را تاييد كند ولي يادآور شود كه با شرايط اختناق موجود و عوامل فاسد اجرايي كنوني، اين برنامه موفق نخواهد شد. سرانجام نيز اعلاميه ‌ي بلند بالايي صادر شد كه به شخص شاه حمله شده بود ولي نظر روشن و قاطعي در برخورد با انقلاب سفيد او در اعلاميه نيامده بود. بدين معني كه از تحليل اجتماعي- اقتصادي انقلاب سفيد و سنجش منصفانه‌ي آن، بدون هيچ قضاوتي، در اعلاميه اثري نبود. ماجراي برخورد جبهه ملي با مشكل برابري حقوق زنان نيز از همين دست بود. آنها جرأت ابراز نظر مثبت خود را در اين باره نكردند ولي شاه رسماُ برابري حقوق زنان با مردان را كه جبهه‌ي ملي عنوان كرده بود، در برنامه اصلاحات خود قرار داد و از اعلام آن نهراسيد. آقاي رحيم شريفي در برخورد با ماجراي 14 خرداد ماه خميني در اين رابطه مي نويسند: مي دانيم كه در جريان غوغاي خميني و طرفدارانش به سال 1342 ، سخن بر سر اين بود كه به باور واپس‌گرايان مذهبي، تقسيم اراضي ميان دهقانان و سلب مالكيت از اربابان و هم چنين اعطاي حقوق به زنان و برابري آن با مردان، مخالف شرع مقدس اسلام است، در حاليكه حرف آخوند با آنچه جبهه ملي پيرامون آزاديهاي اساسي مردم فارغ از جنس و مذهب و ... مي انديشيد (و نمي گفت)، از ريشه و بنياد تباين داشت. نيز در مورد اصلاحات ارضي با آنكه در منشور جبهه ملي، رسماً جانبداري از عدالت اجتماعي به عنوان يكي از اهداف اساسي جبهه اعلام شده بود و مي‌دانيم كه رفرم ارضي در كشوري چون ايران و در زمينه‌ي مالكيت يكي از اركان مهم اجتماعي، اعمال عدالت اجتماعي است، با اين حال، جبهه ملي در موضع‌گيري برابر حرف ملاها و فاناتيك‌هاي بازاري، فروماند و هرگز در اين باب سخن نگفت. در حاليكه مي توانست حرف ملا را مردود اعلام كند، اما به خون كشيدن تظاهرات را محكوم سازد، كه حتي بدين كار نيز دست نزد. بر اين تحليل منصفانه و خردمندانه چيزي ديگر نتوان افزود. كساني چون آقاي دكتر مؤيدزاده كه حقايق تاريخي را در پس پرده ابهام نگه ميدارند، بهتر است كه با درايت‌ و آگاهي به اين مسايل بپردازند. همچنين اشاره ايشان به بيگانه‌ستيزي ملي‌گرايان پان ايرانيست، نشان براين دارد كه ايشان از اصول فكري و آماج‌ها و شعارهاي اين مبارزين ميهن پرست، نااگاه اند. آيا مخالفت با ابرقدرتان استعمار و استثمارگري چون امپرياليست‌هاي روس و انگليس و آمريكا، به ويژه در هنگامه‌هاي صدسال گذشته‌ي تاريخ زندگي ملت ايران و ديگر سرزمين‌هاي آسيايي و آفريقايي، بيگانه ستيزي است!؟ يكي از شعارهاي روشنگر پان ايرانيست‌ها، «جهان از آن ملت ها است» مي باشد و در اين شيوه‌ي تفكر، روشن و شفاف پاسداري از حقوق ملت‌ها بيان گرديده و ستيز، آن هنگام آغاز مي گردد كه امپرياليست ها آن حقوق را، همچنان كه اكنون هم رسم آنان است، زير پا گذارند.

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

ایرانی ِ آذری

ایرانی ِ آذری
----
استاد ادیب برومند

درودم به ایرانی آذری / هماره پی پاس میهن جَری
سبک تاز در جنگ رزم آوران / گران کوب در کار جنگ آوری
سپر کرده تن پیش تیر یلان / سر و سینه را ساخته خنجری
به انگیزش خسروانی سرود / به هم کوفته موکب قیصری
نموده به پیکار عثمانیان / به همراه پور صفی صفدری
زهی خیزش آذرآبادگان / که فرسود نیروی اسکندری
بسا کارزارا که در راه آن / به پاس وطن کرده جان اسپَری
شد افراشته بهر تدبیر مُلک / به دشت مغان خَرگه نادری
بنَسپرد سر در بر ناکسان / چو پیغمبران بر در ساحری
کند زیر و رو بُنگه خصم را / چو جالیز را بیل برزیگری
کند فخر بر نام ایران زمین / ز ژرفای اندیشه نی سَرسَری
فراشَست او تیرها شد رها / سوی زبده گندآور لشگری
بجوشد همی خون ایرانیت / به رگ های سالار ایران سری
سوار سمندش به سان سهند / گران تاب در حمله اژدری
چو بابک مهین نامور قهرمان / که برتازیان بست راه سری
چو یاد آورم نام آذرگشسب / فرستم به زرتشت صدها فری
چه دانی کز این خطه برخاستند / هزاران نگارشگر دفتری
در آموزش پارسی پیشرو / ز رازی سبق برد و مازندری
ز دانشور و شاعر نکته سنج / شده زین نکو گوهران زیوری
چو قطران که هر قطعه از شعر او / به دریای قُلُزم کند همسری
و یا چون همام و شریف از شرف / کند ناز بر تاق نیلوفری
سرایندگانش به صد شور و شوق / همه در تکاپوی شعر دری
برآرند از بحر زخار طبع / هزاران گوهر ویژه گوهری
به نوباوگانش فرستم درود / که محوند در رافت مادری
از او نام مشروطه شد سربلند / چو از ابرشم حله شُشتری
به آزادگان گشته پشت و پناه / به خودکامگان یافته سروری
به سردار و سالار ساز نبرد / هم او داد و سازیدشان سنگری
ز کوبیدن شاه ضحاک وش / هم از کاوه آموخته رهبری
برون راند از خاک زرخیز خود / تجاوزگران را به چالشگری
به عشق وطن خوش طرازد ادیب /
سخن در تراز سخن گستری

تعطيل دفتر نمايندگي حقوق بشر محكوم است

يكي از اقدامات نارواي اخير دولت جمهوري اسلامي قفل زدن به دفتر
حقوق بشر درايران وپراكنده ساختن دعوت شدگان به اين دفتر واهانت به خانم
شيرين عبادي برنده جايزه جهاني صلح نوبل ومسئول دفترنمايندگي سازمان حقوق
بشراست.
اين عمل ناشايست وشرم آورنشان دهنده آنست كه جمهوري اسلامي علاوه براين
كه به موضوع حقوق بشر هيچ توجه واعتنائي ندارد نسبت به آن حالت خصمانه
وقيافه دشمنانه به خود گرفته ودست به كاري مي زندكه در دنياي امروز بسيارقبيح
وناستوده است.
جبهه ملي ايران اين كارنسنجيده را كه حاكي ازخودكامگي مطلق ومنادي استبداد
است محكوم ميكند وآن را مخل امنيت ملي ومخالف مصالح كشور ومايه ي اعتراض
آزاديخواهان به ويژه جوانان مي شناسد.
تهران- جبهه ملي ايران
بتاريخ 12 ديماه 1387

۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

بزرگداشت آیین شب یلدا در استکهلم – سوئد

بزرگداشت آیین شب یلدا
در استکهلم – سوئد

در دورانهایی که ایرانیان به ایزد میترا دل سپرده بودند، نخستین روز از فصل زمستان را که هنگام انقلاب زمستانی خورشید بود و خورشید بار دیگر چیرگی خود را بر جهان می گستراند، زاد روز میترا «خورشید» می دانستند. شب پایان فصل پاییز را که بلندترین شب سال است، شب یلدا می نامیدند و آنرا جشن می گرفتند.
امسال نیز همچون سال های گذشته به مناسبت شب یلدا و آغاز روز پیروزی نور و روشنایی بر تاریکی و ظلمت در 21 دسامبر مراسم جشنی در محل دفتر جبهه ملی ایران در استکهلم - سوئد برگزار گردید.
در این گردهم آیی بسیاری از ایرانیان علاقمند و نیز وابستگان و هواداران جبهه ملی در سوئد شرکت داشتند.
سخنرانان این گردهم آیی به ترتیب؛ آقایان عباس شمسا و سعداله عُمرانی بودند که مطالبی پیرامون تاریخچه و آیین شب یلدا به آگاهی شرکت کنندگان رساندند. سپس آقای علی صادقی اشعاری از سروده های حافظ را به سمع حاضران رساند.
این مراسم که از ساعت 18 آغاز گردیده بود در نیمه شب به پایان رسید.
مسئول تشکیلات فرهنگی جبهه ملی در خارج کشور
استکهلم – سوئد
عباس اهو چشم

نشريه برونمرزی جبهــــه مـلـــــــی

شماره 49 ، سال پنجم – آبان ماه 1387 برابر با نوامبر 2008
نشريه برونمرزی
جبهــــه مـلـــــــی
ارگان نيروهای ملی ايران
ســر مقــالــه

هوشنگ کردستانی

فراسوی واقعیت

ضرب المثلی معروف می گوید: «آنان که حقیقت را بیان می کنند انسانهای شجاعی هستند».
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، اُباما بر رقیبان خود چیره گردید و به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد. «باراک اُباما» آمریکایی سیاه پوستی است که پدری کنیایی و برادر و خواهری اندونزیایی و کنیایی دارد. پیشینه سیاسی او تنها سه سال سناتوری در سنای آمریکاست.
رسانه های خبری آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر، پس از پیروزی او، ویژگی های زیادی برای او برشمردند. گفته شد، او در سایه استعداد، پشتکار و شهامتی که داراست موفق شد نخست رقیب قدرتمند و صاحب نامی چون هیلاری کلینتون را در صحنه شطرنج حزب دمکرات «مات» نماید و سپس با اختلاف فاحش بر «مک کین» نامزد حزب جمهوریخواه چیره گردد و نیز قدرت بیان و استعداد او در سخنوری و تأثیر آن بر مردم، خاطره نطق های «آبراهام لینکلن» رئیس جمهور مشهور آمریکا که طرفدار لغو برده داری بود و «مارتین لوترکینگ» رهبر فقید سیاه پوستان این کشور را در اذهان زنده می کرد.
رئیس جمهوری است که نه تنها بحران مالی و اقتصادی و کنونی آمریکا، بلکه بحران مالی جهانی را پایان خواهد بخشید و سیاست خارجی دیگری، خلاف هشت سال گذشته، برای ایالات متحده آمریکا در پیش خواهد گرفت.
آنچه به آنها اشاره رفت، «واقعیت» های موجود است ولی الزاماً همة «حقیقت» نیست.
با توجه به ناکارایی دولت جمهوری خواه در جلوگیری از بحران مالی و اقتصادی داخلی و نیز ناتوانی و شکست سیاست خارجی، معماران و طراحان سیاست آمریکا، سرانجام متوجه شدند که سیاست خارجی یکه تازانة دولت جمهوری خواه که طرح ها و برنامه های از پیش تنظیم شـده
بقیه در ص 5
پاینده ایران
ای آفریدگار پاک، ترا پرستش می کنم و از تو یاری می جویم

16 آذر
روز دانشجو گرامی باد

هم میهنان:
حماسۀ شانزدهم آذرماه 1332 پیام آور ایستادگی خونین نگهبانان روشنائی در برابر یورش وحشیانۀ قراولان تاریکی است که می­توان از آن به عنوان درخشانترین جلوه­های ستیز با سلطه گری که فصلی نو در جنبش دانشجوئی ایران پدید آورد، نام برد.
دانشجویان و جوانان گرامی: جوانان آرمان خواه رهروان مصدق بزرگ پنجاه و پنج سال پیش در چنین روزی که از شبیخون دشمن خشمگین بودند، سینه سپر گلوله­های کودتاگران کردند و خون جوشان سه دانشجوی دانشکده فنی، مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی درخت تناور جنبش ملی ایران را آبیاری کرد.
بقیه در ص 7
در ايـن شمـاره مـی خـوانيـد:

— فراسوی واقعیت هوشنگ کردستانی
— 16 آذر روز دانشجو گرامی باد
دبیرخانه حزب ملت ایران
— یاد و نام پروانه و داریوش فروهر ...
پیام جبهه ملی ایران (نشریه داخلی)
— یکم آذر یادآور جنایتی فجیع
دبیرخانه حزب ملت ایران
— نقدی بر کتاب «همه مردان شاه» ایرج حدیدی
— جهانی شدن (بخش پایانی) جهانگیر لقائی — دانشجویان آزادیخواه این شایسته ترین فرزندان ...
پیام جبهه ملی ایران (نشریه داخلی)
— خبرهای داخلی و ورزشی
— سخنی با رسول خادم قهرمان نام آور کُشتی
— درود به کوروش سروده ای از ادیب برومند

یاد و نام پروانه و داریوش فروهر

پیام جبهه ملی ایران (نشریه داخلی)
تهران، 21 آبان ماه 1387

یاد و نام پروانه و داریوش فروهر
و سایر قربانیان قتل های زنجیره ای گرامی باد

اول آذر ماه 1387 مصادف با دهمین سالگرد شهادت پیشگامان فداکار نهضت ملی ایران پروانه و داریوش فروهر و همچنین نویسندگان مردم دوست و آزادیخواه پوینده، مختاری و شریف می باشد. قتل این آزادگان میهن دوست آنچنان فجیع و تکان دهنده و باورنکردنی بود که رئیس جمهوری وقت جمهوری اسلامی آنها را «جنایات نفرت انگیز» نامید. معلوم نیست که آغاز این قتل ها از چه زمان و تعداد آنها چند مورد بوده است. موارد فوق الذکر تنها مواردی است که دقیقاً افشا گردیده و حاکمیت جمهوری اسلامی آنها را به عنوان قتل هایی که توسط برخی عناصر خودسر وزارت اطلاعات صورت گرفته پذیرفته است.
به دنبال برملا شدن این جنایات نفرت انگیز ظاهراً چند تن از مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شدند و عامل اصلی آن قتل ها به نام سعید امامی یا سعید اسلامی معرفی گردید که وی نیز به صورت خودکشی در زندان از میان برداشته شد و راز این جنایات و آمران و عاملان واقعی آنها هیچگاه معرفی نشدند و تنها چند مأمور اجرایی دون پایه مدت کوتاهی را در زندان به سر برده و بعد آزاد شدند. از نظر ملت ایران پرونده معروف به قتل های زنجیره ای هیچگاه بسته نشده و این ملت قتل مظلومانه هموطنان شرافتمند خود را همواره چون بغضی فروخفته در گلو احساس می کند و یاد و نام قربانیان آن جنایات را هرگز فراموش نخواهد کرد و این سئوال همچنان باقی است که آیا سزاوار است که حاکمیتی که اولین وظیفه اش حفظ امنیت و جان و مال و ناموس شهروندان و افراد ملت است خود مرتکب قتل پنهانی و سازمان یافته مخالفین سیاسی خود به آن صورت فجیع بشود؟

در گذشت روانشاد بانو نصیبه فروحی - یحیی زاده مادر دوست و همرزم گرامی، آقای موسی یحیی زاده را صمیمانه به ایشان تسلیت می گوییم.
هیأت اجرایی جبهه ملی خارج از کشور
***
در گذشت روانشاد همشیرة گرامیِ آقای دکتر حسین موسویان عضو هیأت اجرایی جبهه ملی را به ایشان و بازماندگان صمیمانه تسلیت می گوییم.
هیأت اجرایی جبهه ملی خارج از کشور
يكم آذر ياد آور جنايتي فجيع
هم ميهنان
يكم آذر سالروز جنايتي فجيع در خاطره مردمان خوب كشورمان است، و امروز ده سال از آن روز سياه مي گذرد روزي كه داريوش و پروانه فروهر رهبران حزب ملت ايران و دو نويسنده فرهيخته، محمد مختاري و محمد جعفر پوينده به شهادت رسيدند.

حزب ملت ايران
يكم آذر ماه سال هفتاد و هفت رايكي از روزهاي دردناك تاريخ اين سرزمين دانسته و سوگ همگاني اعلام مي دارد. و بدين سبب از تمامي هم ميهنان در هر گوشه گيتي و سازمانهاي مدافع حقوق انساني در ايران و ديگر كشورهاي جهان مي خواهد با پاسداشت اين روز بهر شيوه ممكن و بدور از خشونت فرياد اعتراض خود را بر ضد استبداد و خود كامگي به گوش جهانيان برسانند و خشونت و عمليات تروريستي را اعم از دولتي و غير دولتي محكوم سازند.

درود بر شهيدان راه آزادي و استقلال ايران زمين درود بر جانباختگان و قربانيان قتل هاي سياسي
در ايران
بر قرار باد همبستگي مردم مبارز و آزاديخواه

دبير خانه حزب ملت ايران، تهران، ۱۲ آبان 1387
dc

همه مردان شاه

ایرج حدیدی

همه مردان شاه

بهترین کتابی که به تازگی خوانده ام، کتاب «همه مردان شاه» بوده است. نویسنده این کتاب استیفن کینگز، خبرنگار معروف روزنامه معروف نیویورک تایمز آمریکا در آن روزگار بود. این کتاب را آقای شهریار خواجیّان به پارسی ترجمه کرده و نشر اختران منتشر نموده است.
به نظر حقیر این کتاب واجد ظرافت و اصالت و ژرفای مضمون و معنی است و ژرف بینی و ژرف نگری توام با سلامت و صداقت گفتار مؤلف در این کتاب بالنسبه مشهود است و نیز ترجمه آن پخته و با حفظ اصالت و امانت می باشد.
آنچه در کتاب نگاشته شده است، نسبت به ده ها کتاب و مقاله ای که تاکنون در این زمینه انتشار یافته اند، ارزشمند و در خور امعان نظر و فراخور مطالعه است.
مؤلف که خود آمریکایی و خبرنگار روزنامه ای آمریکایی است، به وضوح اذعان می کند که با کودتای شوم 28 مرداد 1332 این دولت آمریکا بود که ملعبه و بازیچه دست انگلیسی ها و سیاست استعماری و مزورانه آن دولت شد و با مشارکت و سرمایه های مادی و عوامل سیاسی خود تاریخ 25 ساله حکومت استبدادی و خودکامه محمدرضا شاه را تأیید و نثبیت نمود و رویدادهای پس از سقوط آن حکومت از جمله انقلاب اسلامی 1357 را زمینه ساز گردید.
این کودتا نه تنها در ایران بلاخیز و برای مردم بلاکش آن خسارات و تباهی های جبران ناپذیری به همراه داشت، بلکه عرصة خاورمیانه و جهان سوم را در لهیب سوزان اختلاف و افتراق و جنگ و ستیز و نابسامانی و ناهنجاری سوزانید و طراحان و موجدان این کودتا یعنی انگلیس و آمریکا خود برای مدت درازی طرفی نبستند و از این ماجرا قبایی برای خود ندوختند، بل خود که مسبب و معرکه گردان آن بودند، گرفتار واکنش های منفی و مخرب و عوارض و عواقب ویرانگر و انحرافی آن شدند. بعنوان مثال، تروریسم بین المللی و ظهور سازمانهای مخوف و مخربی همچون سازمان القاعده و برپایی حکومت های بنیادگرا و قشری همانند طالبان در افغانستان و ... شدند. این آتشی بود که خود برافروختند و بیش از همه خود در شراره های بی امان آن می سوزند. آمریکایی که تا پیش از کودتای 28 مرداد پایگاه و جایگاهی آبرومندانه و مردمی در ایران داشت، با همداستانی و همگامی با انگلیسی ها در این ماجراجویی آبروی چندین دهه ای خود را در ایران از دست داد و به جای آن بذر نفرت و انزجار را در میان ملت ما پراکند و یا این خبط و خطای تاریخی و محاسبات اشتباه آمیز خود حوادثی چونان حکومت مذهبی شدیداً ضد آمریکایی برای خود در ایران به بار آورد که عوارض آن برای آمریکا از جمله گروگان گیری و اشغال سفارت آمریکا در ایران و دیگر رویدادهای اسفبار را می توان برشمرد.
در اینجا برای ارزش و اعتبار کتاب و پیش نگری و واقع گرائی مؤلف آن، گفتار او را عیناً از صفحه 12 دیباچه آن دربارة شخصیت مصدق و کودتای 28 مرداد و پی آمدها و اثرات فاجعه آمیز آن می آوریم.
«محمد مصدق در زمان خود چهره ای تابناک و بی رقیب بود. وی یکی از بزرگترین امپراتوری های عصر را به لرزه انداخت، و دنیای سرمایه داری را تغییر داد مردم در همه جا او را می شناختند. رهبران جهان و دنیای سرمایه داری به دنبال نفوذ بر او و سپس برافکندنش بودند، بنابراین هیچ کس حیرت نکرد وقتی «نشریه تایم» وی را بالتر از «هاری ترومن»، «دیوید آیزنهاور» و «وینستون چرچیل» به عنوان مرد سال 1957 میلادی برگزید. عملیات «آژاکس» یا چکمه – نام رمز کودتا علیه مصدق- ضایعه ای عظیم برای ایران، خاورمیانه و جهان استعمارزده به بار آورد، زیرا نخستین بار بود که ایالات متحده یک دولت خارجی را سرنگون کرد و تا سالیان آینده الگویی بر جای نهاد تا ملیون تن انسان های جهان ایالات متحده را از دریچه آن بنگرند».
مؤلف کتاب «همة مردان شاه» برای تأیید و مستند کردن گفتار خود ما را به کتاب خاطرات «مونتی وودهاوس انگلیسی» طراح کودتا 28 مرداد حراست می دهد و در دیباچة کتاب خودگفتار «هاوس» را به شرح زیر می آورد، «به آسانی می توان عملیات «آژاکس» را به مثابة اولین گام به سوی انقلاب 1357 ایران دید، آنچه ما پیش بینی نمی کردیم که شاه به قدرت نوینی دست پیدا می کند که نه دولت ایالات متحده و نه وزارت خارجه انگلیس توانایی هدایت وی را در مسیری منطقی پیدا بکنند. در ابتدا ما فقط آرامش یافتیم که خطری علیه منافع بریتانیا رفع شده است».
فرجام سخن آنکه اگر کودتای فاجعه آمیز 28 مرداد در ایران روی نمی داد و ایران و ایرانی می توانست با رهبری داهیانه و وطن دوستانة زنده یاد مصدق و همرزمان واقعی او در یک بستر سالم و طیفی با ارزش های فرهنگی و پیشینه و هویت تاریخی خود آرام آرام و به تدریج به سوی آزادی های فردی و جمعی و دمکراسی واقعی پیش رود و با گذشت زمان به یک جامعه آزاد و دموکرات، پخته، بالغ، مترقی و متعالی در همة زمینه های زندگی، مبدل می شد و اعتلاء، عظمت و حیثیت حقیقی و در خور و سزاوار خود را دوباره ایفاء می کرد، همان راهی که ملت هند با استفاده از فرصت های تاریخی خویش به رهبری مردانی چون «گاندی»، «نهرو»، «ابوالکلام آزاد» و دیگر مردان ملی خود رفت بر جایگاه واقعی و در خورِ خویش را در جامعه جهانی بدست آورد. ÷

جهـانی شـدن Globalisation

جهانگیر لقائی (آلمان)

جهـانی شـدن Globalisation
بخش پایانی

موج چهارم جهانی شدن- قرن 19 میلادی
در سال 1800 انگلستان به همران اسکاتلند و ایرلند «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر» را پایه گذاری نمودند و آن را سرزمین مادری کلونی ها و قلب امپراتوری بریتانیا نامیدند. این امپراتوری یک چهارم خشکی ها و یک چهارم جمعیت دنیای آن زمان را در بر می گرفت و بزرگترین از نظر مساحت و متنوع ترین (از نظر فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و نژاد و ...) امپراتوری تمام تاریخ بشریت نام گرفت. در سالهای پایانی قرن نوزدهم (1880) تقسیم جهان میان قدرتهای بزرگ به اوج خود رسید. قدرتهای بزرگ یعنی کشورهای اروپایی، روسیه و آمریکای جوان در یک رقابت سخت و قدرتمندانه، تقریباً تمام قسمتهای هنوز آزاد آذربایجان را میان خود تقسیم کردند. نیروی کار ارزان، تهیة مواد خام کارخانجات صنعتی و تصاحب سرزمین های از نظر نظامی مهم، از جمله دلایل هجوم قدرتهای بزرگ به سرزمینهای جدید بودند. نتیجة عملی و مهم این تهاجمات و تصاحب ها همانا تشدید روند جهانی شدن تحت سیطرة تولید کالایی و یا به زبان دیگر تولید سرمایه داری بود.
نقش عجیب و شگفت انگیز کارل مارکس در این برهة تاریخی نه تنها درک و تبیین این واقعیت بود که بورژوازی می خواهد جهانی «همشکل و همانند خویش» بیافریند بلکه با طرح شعار «پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید!» جهان همشکل دیگری در مقابل سرمایه داری قرار داد. او می نویسد:
«کمونیست ها عار دارند که مقاصد و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همة نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدف هایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمی دهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد. پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید!» م. ح. ک. ص 49 و 50.
آرزوی داشتن دنیایی همشکل، بدون مرز و تحت یک قانون و حاکمیت واحد در قدیمی ترین عقاید و ادیان بشری وجود داشته است. اعتقاد به دنیای پس از مرگ که در آن گویا همه به اعمالشان در یک قلمروی واحد، بدون در نظر گرفتن موقعیت اجتماعی و یا اقتصادیشان و تحت حاکمیت مستقیم خود خداوند که عادل ترین است، خود جلوه ایست از آرزوی جهانی شدن از زمانهای بسیار دور تاریخ. بسیاری از فیلسوفان و نظریه پردازان مانند افلاطون و ارسطو در دوران باستان و هگل و مارکس در دوران پس از روشنگری، تلاش کردند تا با تدوین مکاتب فلسفی جهانشمول که بطور باورنکردنی تمام قلمروهای شناخت اعم از خود شناخت، انسان، اجتماع، تاریخ، اخلاق، دین، زیبایی شناسی و غیره را در بر می گیرند، ابتدا جهان همشکل و تابع قانون واحد را در دستگاه های فکری بشر طرح ریزی کنند. در فلسفة هگل و به تبع آن در فلسفة مارکس یک تمایل به توضیح همة پدیده های جهان به کمک منطق دیالکتیک مشاهده می شود. ولی اگر تا زمان مارکس وظیفة فیلسوفان فقط توضیح جهان بود از زمان او به بعد بقول خودش فیلسوفان وظیفة تغیری جهان را هم باید بدوش می کشیند. بدین ترتیب سالهای پایانی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم جهان شاهد رقابت و نزاع دو گروه بزرگ اندیشمندان و فیلسوفان طرفدار دو راه مختلف جهانی شدن راه سرمایه داری و راه کمونیستی می باشد.
در سال 1917 انقلابی حرفه ای و اندیشمند بزرگ مارکسیسم ولادیمیر ایلیچ لنین در روسیه قدرت سیاسی را به دست آورد. با عروج او به قدرت یکی دیگر از دردناکترین روندهای یکسان سازی در گوشه ای دیگر از جهان آغاز شد. ابتدا تمام روشنفکران دیگراندیش سر به نیست شدند و سپس و بویژه در دوران دیگر رهبران شوروی مردم تقریباً همه باید در خانه های شبیه به هم زندگی می کردند، لباسها و کفش های شبیه به هم می پوشیدند، از امکانات شبیه به هم استفاده می کردند و از همه بدتر مثل هم فکر می کردند. رهبران شوروی از هیچ جنایتی در این راه فروگذار نکردند. آنان داعیة گسترش انقلاب سوسیالیستی رادر همة جهان داشتند و آن را محتوم می دانستند. از پایان جنگ جهانی دوم به بعد این قلمروی یکسان سازی روسی، اروپای شرقی را هم در بر گرفت.
در سال 1933 در آلمان یکسان ساز دیگری به قدرت رسید. آدولف هیتلر بعدها معلوم شد که هیتلر قصد داشته است پس از تسخیر همة جهان، نسل بشر را به اصطلاح از روی الگو برداری از یک زوج آریایی اصلاح کند. به بیان دیگر او یک قدم از روسها هم جلوتر بوده و می خواسته است که قیافه ها هم شبیه هم باشند.
در سال 1949 در چین یکسان سازی دیگری به قدرت رسید. مائوتسه تونگ دهقان زاده ای که همة مردم چین را شبیه دهقانان کرد. کامبوج، لائوس و ویتنام نیز تحت تأثیر انقلاب چین کم و بیش در این راستا پیش رفتند.
راه کمونیستی جهانی سازی در هیچیک از تجربیات روسی و چینی آن به نتیجة مطلوب نائل نیامد. آنها اکنون هر دو تسلیم راه سرمایه داری جهانی سازی شده اند و چهار نعل می تازند تا شاید عقب ماندگی دهه های گذشته شان را جبران کنند. در این راه اکنون چنان اصول انسانی کارگران چینی در قرن بیست و یکم نادیده گرفته می شود که کارگران فرانسوی رمان ژرمینال باید به حال آنان گریه کنند. از سوی دیگر مخالفان کنونی جهانی شدن که اغلب از کمونیست های سابق می باشند فراموش کرده اند که خودشان تا چندی پیش چگونه برای جهانی شدن کمونیستی می جنگیدند و چشم بر تمام فجایعی که از این راه بر مردم تحت سلطة چنین کشورهایی وارد می آمد می بستند. شعار «پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید!» محل تحقق پیدا کرد ولی محل دوام نیافت. ابتدا پرولتاریای اروپای غربی از رفقای روس و اروپای شرقی شان جدا شدند، سپس رفقای چینی از هر دوی آنان جدا شدند و دست آخر خودشان از خودشان.

دانشجویان آزادیخواه این شایسته ترین فرزندان ملت ایران را از تحصیل محروم نکنید

دانشجویان آزادیخواه این شایسته ترین فرزندان ملت ایران را از تحصیل محروم نکنید

ملت مظلوم و رنجدیده ایران از محروم شدن مسئول ترین فرزندان خود از ادامه تحصیل در دانشگاهها توسط حاکمیت جمهوری اسلامی به شدت متأسف و نگران است. آیا مسئولین حکومت تصور نمی کنند که محروم کردن دانشجویان مستعد و لایقی که از سد دشوار کنکور گذشته و به دانشگاه راه یافته اند به معنی تباه کردن زندگی و آینده آنان است و این رفتاری است که در هیچ جای دنیا با جوانان شایسته خود انجام نمی دهند. این دانشجویان میهن دوست و حق طلب اخیراً در یک گردهمایی نسبت به محروم شدن خود از ادامه تحصیل اعتراض نمودند.
حق تحصیل علم و کسب دانش یکی از اولیه ترین حقوق انسانها است. چگونه است که حاکمیت جمهوری اسلامی این اولیه ترین حقوق بشر را نقض می کند و بهترین فرزندان این سرزمین را به جرم حق طلبی و میهن دوستی از حق تحصیل در دانشگاهها محروم می نماید. این حرکت ضدمردمی در رژیم گذشته آغاز و در موارد محدودتری صورت پذیرفت و اکنون در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی با ابعاد بسیار گسترده تری انجام می شود. این دانشجویان صاحب اندیشه هستند و اندیشه های خود را بیان می کنند افکار پویا و جستجوگر دارند ساکت نمی نشینند، بنابراین اینان موجودات خطرناکی برای این نظام تلقی می شوند. تصور می کنند که اگر آنها را که اندیشه هایشان را بروز بدهند کنار بگذارند و ساکت کنند بقیه دانشجویان تسلیم هستند. این هم یکی از تصورات و اوهامی است که این حاکمیت دارد، این را درک نمی کنند که بخش کوچکی از دانشجویان و جوانان ما اعتراضات و انتقادات خود را بروز می دهند و بخش عمده بدنه دانشجویی فقط برای اینکه گرفتار زندان و شکنجه نشوند و از تحصیل محروم نگردند این آتش درون را زیر خاکستر نگه می دارند. ما دیده ایم که در شرایطی که ایجاب نماید، بدنه دانشجویی به اعتراض بر می خیزد. ایران هم یکی از کشورهای معدودی است که جنبش دانشجویی آن یکی از گسترده ترین، پویاترین و تأثیرگذارترین جنبش های دانشجویی در تاریخ است. این آقایان خیال دارند که یک انقلاب فرهنگی خاموش و خزنده دیگر را شکل بدهند بازنشسته کردن استادان مجرب و باسواد و فرهیخته و جایگزین کردن کسانی که یا تسلیم هستند و یا سواد کافی ندارند به جای آنان و یا اخراج دانشجویان پیشگام تصور می کنند یک انقلاب فرهنگی دیگر را پایه گذاری کنند یعنی می خواهند سطح دانشگاه را تا سطح خودشان پایین بیاورند ولی تصور نمی شود که دانشگاه بتواند اینقدر که آقایان توهم آن را دارند نزول فرهنگی بنماید و این انقلاب فرهنگی جدید میسر گردد. ولی همه آگاهانه جامعه و فعالان سیاسی و اجتماعی وظیفه بسیار مهمی در اعتراض به این روند بد فرجام دارند و هرگز نباید جوانان و دانشجویان کشور را تنها بگذارند. همه وظیفه دارند که پا به پا و دوش به دوش دانشجویان حرکت کنند و از اندیشه ها و خواسته های آنان حمایت نمایند و طوری عمل کنند که دانشجویان بدانند که تمامی ملت ایران پشتیبان آنها هستند. به امید روزی که جوانان ما پیشتاز تغییرات و اصلاحات بنیادین در کشور باشند.
***
فراسوی واقعیت بقیه از ص 1
گروه «محافظه کاران نو» را به اجرا می گذاشت، نه تنها با شکست فاحش مواجه شده، بلکه باعث سقوط وجهه آمریکا در میان سایر ملت ها گردیده است.
اتخاذ سیاست های اقتصادی نادرست داخلی در هشت سال گذشته که سرانجام به بحران مالی آن کشور و سپس کشورهای قدرتمند اروپا و ژاپن کشیده شد، باعث افزایش ناراحتی مردم آمریکا گردیده و خشم نزدیک به طغیانی را در میان جوانان این کشور پدید آورده است. از این رو، می بایست سیاست داخلی و خارجی دیگری برای آینده آمریکا برنامه ریزی می شد. سیاستی که خشم مردم و بویژه جوانان را کاهش دهد و این امید را پدید آورد که در آینده ای نزدیک بحران به پایان خواهد رسید و شرایط اقتصادی بهبود خواهد یافت.
در خارج از آمریکا نیز این تصور توام با خوشبینی در میان مردم دنیا پدید آید که آمریکا تحت ریاست دمکرات ها، دیگر آن آمریکایی نیست که معتقد بود تنها ابرقدرت جهان است و هر اقدامی را که صلاح بداند، بدون موافقت یا مخالفت سایر قدرت ها حتی متحدان خود و نیز عدم موافقت شورای امنیت سازمان ملل، انجام خواهد داد. سیاست خارجی آینده آمریکا در درجه نخست همکاری با متحدان و سپس با سایر قدرتهای اقتصادی و نظامی، منطقه ای و جهانی در راستای برون رفت از تنگناها و بحران های مالی، اقتصادی و نظامی کنونی جهان خواهد بود. «باراک اُباما» با ویژگی ها و شرایطی که دارد، بهترین گزینه برای تحقق دادن به این دو هدف می باشد.
مشاهده کردیم که در پی انتخاب شدن او به عنوان رئیس جمهور آمریکا، چه شور و شعفی آمریکا را فراگرفت و چه امیدواری هایی را در جهان پدید آورد. خشم و ناراحتی مردم آمریکا جای خود را به خوشحالی داد و دنیا نیز به تغییر سیاست جهانی آمریکا امیدوار گردید.
واقعیت این است که در کشورهای بزرگ صاحب دمکراسی به ویژه آمریکا، نامزدهای ریاست جمهوری پیش از انتخاب شدن وعده های زیادی به مردم خود می دهند و به اعتبار این وعده هاست که با اقبال مردم مواجه و پیروز می شوند. ولی حقیقت این است که پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری، وابسته به هر حزبی که بوده باشند، در عمل همان سیاست رئیس جمهوری پیشین را دنبال و اجرا می کنند چه بسا که در دوران مبارزه های انتخاباتی آنها را محکوم کرده بودند.
سیاست خارجی کشورهای قدرتمند جهان همواره در راستای حفظ منافع اقتصادی و مصالح ملی کشورشان قرار داشته و دارد. از این رو، تصور یا امید داشتن به اینکه با رفتن و آمدن یک رئیس جمهور در آمریکا خط اصلی و کاربُردی سیاست خارجی آن کشور تغییر می کند می تواند خوش بینانه و شاید هم ساده لوحانه باشد.
فرانکلین روزولت رئیس جمهور مشهور آمریکا که در دوران دشوار و پرآشوب جنگ دوم جهانی سکان دار کشتی آمریکا بود می گفت: «در عالـم سیــاست هیچ چیـز تصــادفی روی نمی دهد، اگر اتفاقی رخ دهد مطمئن باشید که طرح آن از پیش به همان صورت ریخته شده است.»
این امکان هست که «اُباما» بتواند گام هایی در جهت رفع بحران مالی آمریکا و در پی آن، دیگر نقاط جهان بردارد. در سیاست خارجی اما، هر تغییری اگر هم بوجود آید از چهارچوب منافع اقتصادی و مصالح ملی آمریکا که برنامه ریزان آن کشور خطوط اصلی آن را مشخص می کند، بیرون نخواهد بود.
اما آنچه برای ما ایرانیان مهم است، مسئله ایـران، آینده جمهوری
بقیه در ص

یورش به خوابگاه دانشجویان زاهدان

خبرهای داخلی

یورش به خوابگاه دانشجویان زاهدان
در پی یورش مردان مسلح به سالن ورزشی دانشگاه سیستان و بلوچستان که منجر به زخمی شدن چند تن از دانشجویان گردید، دانشجویان این دانشگاه در یک گردهم آیی به عدم کارآیی مسئولان دانشگاه و عدم کنترل نگهبانی اعتراض نمودند.

نامه دانشجویان به رئیس دانشگاه علامه طباطبائی
چهار تن از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی به دلیل آزادیخواهی به ناحق از تحصیل محروم گردیده اند، در نامه خود به رئیس این دانشگاه تأکید کردند که با تمام فشارها و بگیر و ببندهایی که نسبت به دانشجویان اِعمال می شود، هرگز در دفاع از حق خود باز نخواهند ایستاد.

پانزده سال زندان برای یک دانشجو
یاسر گلی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی – بخوانید اسلامی- و وابستگی به یکی از سازمانها کُرد به پانزده سال زندان محکوم گردید.

دستگیری شرکت کنندگان در مراسم
بزرگداشت ستارخان
مراسم یادبودی که طبق روال همه ساله بر مزار سردار مشروطیت در شهر ری برگزار می شود، با هجوم عوامل امنیتی نظام بر هم خورد و شماری از شرکت کنندگان بازداشت شدند.

بازداشت بهایی ها ادامه دارد
با وجود آنکه هنوز تنی چند سران جامعه بهایی و بسیاری از جوانان پیرو این آئین مذهبی در بازداشت بسر می برند، موج تازه ای در روزهای اخیر علیه آنان آغاز شده و از وضعیت آنها خبری در دست نیست.
خبرهای ورزشی

بدرود هادی ساعی از ورزش
پرافتخارترین پهلوان المپیک ایران که دارنده بیشترین نشان های بازیهای المپیک برای ایران بود، با ورزش بدرود گفت.
هادی ساعی با پیروزی در بازیهای المپیک پکن تنها نشان طلای کاراته ورزش ایران را بدست آورد. او که نشان طلای المپیک آتن و نشان برنز المپیک سیدنی را هم در اختیار دراد، در سیزده سال گذشته بعنوان نماینده ایران در مسابقه های آسیایی و جهانی در رشته تکواندو حضور داشته و دارنده نشان طلای آسیا و جهان این رشته می باشد.
هادی ساعی به رویهم بیست نشان در مسابقه های آسیایی و جهانی کسب کرده است. از جمله، نشان های طلای مسابقه جهانی سالهای 1998، 2001 و 2002.
کناره گیری این پرافتخارترین قهرمان المپیک ایران که شاید می توانست سومین نشان طلای المپیک را نیز در مسابقه های لندن بدست آورد، جامعه ورزشی ایران را به یاد عدم شرکت حسین رضازاده در المپیک پکن می اندازد و این پرسش مطرح می شود که آیا مقامهای ورزشی جمهوری اسلامی او را نیز همچون رضازاده به دستور پزشکان! از شرکت در بازیهای المپیک لند محروم نمی کردند؟

ایران سه جایزه کنفدرانسیون فوتسال آسیا را بخود اختصاص داد
تیم فوتسال ایران جایزه بهترین فوتسال آسیا را به دست آورد و وحید شمسایی کاپیتان تیم به عنوان بهترین بازیکن فوتسال آسیا معرفی شد. سال گذشته نیز هم تیم ایران و هم وحید شمسایی این جایزه ها را بدست آورده بودند.
جایزه سوم نیز به سبب پیروزی های تیم فوتسال جوانان ایران به این فدراسیون تعلق گرفت

سخنی با رسول خادم

سخنی با رسول خادم
قهرمان نام آور کُشتی جهان

رسول خادم پهلوان نام آور کُشتی ایران و جهان که بارها در میدان های ورزش جهان برای ایران افتخار آفریده و مورد تشویق مردم ورزش دوست ایران به ویژه جوانان قرار گرفته است، می گوید:
«ما در ایران کودکان خیابانی نداریم. کودک خیابانی یعنی کودکی که در خیابان به دنیا آمده و در خیابان می میرد».
اگر منظور او کودکانی است که در خیابانها رها شده و سپس نوجوان و جوان گردیده اند و امروز خیل کارتون خوابها را تشکیل می دهند، باید یادآور شد که خود ایشان که از درون مردم برخاسته و سالها مورد پشتیبانی همین مردم حتی کارتون خواب ها قرار گرفته اند، می دانند که کودکان خیابانی کودکانی نیستند که در خیابان به دنیا می آیند، بلکه کودکانی هستند که خانواده هایشان در اثر فقر و نداری این جگرگوشه هایشان را در خیابان ها رها می کنند. آنها یا در خیابان ها می میرند یا به خیل بیکاران و کارتن خوابها می پیوندند.
در ایران تا پیش از انقلاب اسلامی هیچگاه پدیده کودکان خیابانی و کارتن خواب ها وجود نداشت. این پدیده در اثر انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری قاطعانه امام خمینی و زعامت آیت الله خامنه ای و پروفسور، دکتر مهندس رئیس جمهور امام زمانی به ملت ایران ارمغان داده شده است!
تنها روزی که اراده ملت ایران بر سرنوشت خود حاکم شود و بجای نمایندگان خودفرموده الله بر روی زمین و امام زمان، نمایندگان برگزیده مردم، ایران را اداره کنند، می توان امیدوار بود که این پدیده دردناک و ننگین اجتماعی برای همیشه از سرزمین آریایی ما رخت بربندد.
***
یادآوری

از آنجا که برخی از شعرهایی که زمان سروده شدنشان پیش از دوران استقرار جمهوری اسلامی است، این سئوال را هم در میان شماری از خوانندگان و دوستداران شعر بوجود آورده است که منظور از درج این سروده های همچنان انتقاد به دوران پیش از انقلاب می باشد.
یادآور می شویم که از آنجا که این شعرها با شرایط کنونی ایران همخوانی دارد به درج آن اقدام می شود و نه به خاطر انتقاد از دورانی که سی سال از آن گذشته است. و باز تکرار می کنیم که نوشتارهای با امضاء نویسندگان، الزاماً بیان کننده دیدگاه های جبهه ملی نیست.

16 آذر روز دانشجو ... بقیه از ص 1
از آن پس شانزدهم آذر که روز دانشجو نام گرفت، فرصتی شد در خور نخبگان نسل جوان ایرانی برای در هم شکستن فضای مسموم استبداد و جو اختناق برای زنده نگه داشت آرمان­های ملی که آزادی و استقلال بود تا در مراکز آموزش عالی در دانشگاه­های کشور همت گمارند و نام بزرگ خویش را بر تارک مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری ایرانیان ثبت کردند که فرزندان این نیاخاک اهورائی پیوسته در بزنگاه­های تاریخ در برابر یورش اهریمنی خفاشان شب پرست ایستاده­اند و کودتای بیست و هشتم امرداد یک هزار و سیصد و سی و دو که قدرت­های سلطه گر بیگانه برای گستردن دوباره بساط چپاول در ایران به راه انداختند، خیلی زود با ایستادگی و کوشش همة گروه­های اجتماعی مردم به ویژه خروش دانشجویان که نقش چشمگیری در جنبش ملی کردن صنعت نفت داشتند، روبرو شد.
هم میهنان: دریغا پس از 22 بهمن 1357 نیز این کانون­های نگهداشت فروزه­های امید ملت نخستین آماج تهاجم واپسگرائی گردیدند و در ورطة دهشتزائی فرو افتادند و برای مدتی نه تنها از کوشش بازداشته شدند که بجای پشت میز درس و دانشگاه عمر پرافتخار خود را پشت میله­های زندان سپری کرده با وجودیکه در چنیر دسیسه­های گوناگون گرفتار آمدند و از یادگیری و پژوهش بی­بهره ماندند ولی دانشجویان آگاه نقش سرنوشت­ساز خود را در زندگی ملی از یاد نبرده و همچنان و پیوسته در ستیز با روند یکه­تازی به رسالت تاریخی خود ادامه داده و می­دهند.
حزب ملت ایران ریشه­ای ترین دشواری در زندگی ملی را نادیده انگاشتن مردم در صحنه­های اجتماعی از سوی کار بدستان می­داند که از نبود آزادی و کمبود حزب­های توانمند و نهادهای صنفی در کنار یکدیگر سرچشمه می­گیرد. از این رو ضمن گرامی داشت این روز و روزهائی چون یکم بهمن 1340 و 18 تیر 1378 همگان را به همبستگی ملی در برپائی نظامی مردم سالار برای استقرار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی به تلاشی هماهنگ فرا می­خواند.

پرتوان باد جنبش دانشجوئی ایران
برچیده باد زندان سیاسی
اتحاد مبارزه پیروزی

دبیرخانه حزب ملت ایران،
تهران شانزدهم آذرماه 1387 خورشیدی

به مناسبت روز هفتم آبان روز صدور منشور کوروش

به مناسبت روز هفتم آبان روز صدور منشور کوروش
ادیب برومند
درود به کوروش
به گیتی بـسی شهـریار آمـدند
کـه با یک جهان اقتدار آمدند
از آغـاز تاریخ تـا این زمـان
بسی گونـه گون شهریار آمدند
گروهی ستـایشگر خـویشـتن
زخودکــامگی نـابکـار آمدند!
گروهی ستمگـستر و سنگـدل
به خونخوارگی در شمار آمدند
هزاران تـن از بندگـان خـدای
بـه آسیب آنــان دچــار آمدند
چو درنـده حیوان به خونبار جنگ
پـی صیـد ننگین شــکار آمدند
گروهی بـه هنجار غـارتـگری
سبکتــاز و چـابکـسوار آمدند
شماری به نستوده کردار زشت
ز دربــار شـاهی بـه بار آمدند
گروهی به کشور مداری مدیر
ولـی از شـرف بـر کنار آمدند
شماری دگر حامی مرز و بوم
ولـی بهــر کـشتار، هار آمدند
که رادانی از جمله شاهان پیش
که چون کورش نامدار آمدند
گرانپایه کورش گرانمایه شـاه
جهانیش مـدحت گـزار آمدند
حقوق بشر را چـو شـد پایبند
بـه شکرش هزاران هزار آمدند
بـه اقـوام مغلـوب ورزیـد مهر
ور ازیـن سبب خواستار آمدند
ببخشود بر هر کـه پیروز گـشت
وزیــن رو ورا دستــیار آمدند
به همراهی اش گاه جنگ و نبرد
سـراسـر همــه جانسپار آمدند
نپـیمود جـــز راه همبستــگی
بــر آنان که از هر دیار آمدند
به هـر تیــره ای مهربانی فزود
گـر از روم و گر از تتار آمدند
به هر کیش و دین چشم حرمت گشود
سویـش جملــه بازینهار آمدند
چنین بود آن مرد پاکــیزه کیش
کـه خلقش همه دوستار آمدند
سزد گر به کورش درود آوریــم
کـه خـلقی از او کامکار آمدند
بــود روز کـورش بسی دلــفروز
کـز او جملـه امیـدوار آمـدند
در ایــن روز ملــی ایران «ادیب»
جـوانان همـه شادخوار آمدند
آبانماه 1378
فراسوی واقعیت بقیه از ص 5
اسلامی و چگونگی مناسبات آمریکا با ولایت فقیه است. امیدواری به اینکه، پس از آنکه «اُباما» رسماً قدرت را در آمریکا بدست گیرد، سردمداران جمهوری اسلامی در شرایط دشوارتری قرار خواهند گرفت و نظام اسلامی به احتمال زیاد سقوط خواهد کرد، امیدواری خوش بینانه و تا حدی بدور از واقعیت است.
پس از رویداد یازدهم سپتامبر 2001 و یورش آمریکا و متحدانش به افغانستان که باعث سقوط حکومت طالبان گردید، این خوش باوری در میان بعضی از هموطنان پدید آمده بود که پس از طالبان نوبت جمهوری اسلامی است. به گونه ای که پس از حمله آمریکا و انگلستان به عراق و سقوط صدام حسین این خوشباوران عنوان کردند که سرِ افعی در تهران است و بهتر می بود که آمریکا نخست به جمهوری اسلامی حمله می کرد.
با وجود اینکه بوش رئیس جمهور آمریکا بارها اعلام کرده بود که گزینة حمله نظامی به جمهوری اسلامی را روی میز خود دارد، ولی پس از چندی سیاست آمریکا را در قبال جمهوری اسلامی از یورش نظامی به حمله هوایی تغییر کرد و سپس احتمال حمله هوایی از سوی اسرائیل با یاری آمریکا به مراکز اتمی و پایگاه های نظامی مطرح گردید و سرانجام گفته شد که آمریکا با حمله نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی مخالفت کرده است.
گفته های اخیر «رابرت گیتس»، وزیر دفاع آمریکا در بحرین پیرامون این موضوع که آمریکا در پی تغییر دادن نظام جمهوری اسلامی نیست و آماده است پیرامون مسائل مورد اختلاف با سران جمهوری اسلامی مذاکره نماید، اشاره آشکاری به این تغییر سیاست است.
البته شرایط سیاسی و نظامی دنیا نسبت به هشت سال پیش که جمهوری خواهان در آمریکا به قدرت رسیدند، به زیان آمریکا تغییر کرده است و به امکان زیاد این تغییر شرایط در گردش سیاست آمریکا در مورد جمهوری اسلامی از یورش نظامی تا مخالفت باحمله هوایی از سوی اسرائیل، مؤثر بوده است. دلیلی وجود ندارد که «اُباما» سیاست دیگری را در رویارویی با جمهوری اسلامی سوای روندی که تاکنون پی گرفته شده است، در پیش گیرد.
اینکه چگونگی این سیاست چیست و چه تأثیری در آینده منطقه به ویژه مردم ایران خواهد داشت، نیاز به گذشت زمان دارد.
***



خوانندگان گرامی می توانند مطالب خود را جهت چاپ در
نشریه جبهه ملی خارج کشور، به نشانی زیر بفرستند.
راه تماس با سازمان جوانان جبهه ملی خارج از کشور:
www.javanane-melli.de
info@javanane-melli.de

نشريه
???? ??? ?????
خارج کشور
با مسئوليت هوشنگ کردستانی زير نظر
هيأت تحريريه
هوشنگ کردستانی، مهندس مسعود هارون- مهدوی، دکتر اميرهوشمند ممتاز و دکتر حسن کیانزاد هر ماه يک بار در خارج از کشور انتشار می يابد
نوشتارهای با نام نويسنده در نشريه جبهه ملی ايران خارج کشور، الزاماً نظر جبهه ملی ايران نيست