۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

سکينه حبيبی، همسر عبدالرضا قنبری: نگذاريد يک معلم گمنام را اعدام کنند

مسيح علی نژاد - جرس: پس از اعتراضات گسترده مردم ايران به نتيجه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری سال گذشته، شمار زيادی از شهروندانِ معترض دستگير، زندانی و شکنجه شدند. برای بخش هايی از اين زندانيان خصوصا کسانی که در ايام عاشورا دستگير شده اند، حکم اعدام صادر شده است.

در روزهای نخست اعتراضات خيابانی، دليل اصلی صدور حکم اعدام برای زندانيان، محاربه و توهين به مقدسات اعلام می شد اما رفته رفته برای کسانی حکم اعدام صادر شد و يا کسانی به دار آويخته شدند که اتهامات متفاوتی برای آنان مطرح می شد.

عبدالرضا قنبری معلم گمنامی است که پس از راهپيمايی عاشورای سال گذشته در محل تدريس خود بازداشت و سپس از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به رياست قاضی صلواتی به اتهام «محاربه از طريق ارتباط با گروه‌های معاند» که از مصاديق اين موضوع داشتن ايميل‌های مشکوک و ارتباط با يکی از رسانه‌های تلويزيونی خارج از کشور عنوان شده به اعدام محکوم شد.

سکينه حبيبی همسر اين معلمِ محکوم به اعدام و مادر دو فرزند است که می گويد: همسرم به جهت عدم عضويت در هيچ سازمان و حزب سياسی، سرنوشتش برای هيچ کس مهم نيست، در انتظار اجرای حکم اعدام به سر می‌برد و هيچ فرد و يا نهاد سياسی و فرهنگی پيگير وضعيت وی نبوده و هيچ اقدامی برای توقف اين حکم صورت نمی‌پذيرد.

وی همچنين از پيگيری ها و نامه های خود به مقامات مسوول و مراجع تقليد خبر می دهد و می گويد: اگر چه هيچ کسی پاسخی به ما نداد اما به خاطر فرزندانم، به خاطر دختر ده ساله ام مجبورم که اميدم را از دست ندهم و برای نجات جان همسرم برای نجات جان يک پدر دلسوز همچنان اميدوارانه تلاش کنم و از همه بخواهم تا نگذارند يک فعال فرهنگی و يک معلم گمنام تنها به جرم آن که تنهاست و کسی را ندارد اعدام شود.

جرس در گفتگويی تلفنی با سکينه حبيبی همسر عبدالرضا قنبری در مورد يک سالی که بر اين خانواده گذشته است، پيگيری ها و ديدار های او با مقامات مسوول در ايران و وضعيت اين زندانی محکوم به اعدام ، پرسش هايی را مطرح کرده است که در پی می آيد:‌

همسر شما پس از عاشورا دستگير و به اعدام محکوم شده است، آيا هيچ خبر جديدی از همسرتان داريد؟

خبرهای ما بر می گردد به همين ملاقات هايی که می رويم. هفته ای يک بار . از ادربيهشت ماه که حکم اعدام همسرم تاييد شده، حال و هوای اين ملاقات ها متفاوت است. خودشان هم در ملاقات ها می گويد من کاری انجام نداده ام ولی شرايط به گونه ای بوده که يک سری حکم های اينچنينی صادر شود ولی من کاری انجام نداده ام که اين حکم شامل من شود.

دليل اصلی بازداشت ايشان چه بوده و آيا ممکن است در مورد روند دستگيری ايشان توضيحی بدهيد؟
دليل اصلی بازداشت را که به ما دقيقا نمی گويند ولی به هر حال يکی از مواردی که مطرح کردند هم می گويند ايشان در روز عاشورا در خيابان بوده اند. ايشان را در محل تدريس دستگير کرده اند.

آيا از ايشان در مورد حضور در راهپيمايی عاشورا در روند بازجويی سوالاتی هم شد؟
وقتی از خودشان در اين مورد سوال کردند، همسرم خيلی صادقانه گفت بله من در روز عاشورا به همراهِ دختر کوچکم بيرون بودم. يعنی با يک دختر خردسال مگر چه کار می شود کرد، يعنی با يک بچه مگر کسی می تواند در خيابان کار امنيتی انجام دهد؟
ولی روز عاشورا ايشان فقط صبح بيرون بودند. آنها گفتند ايشان ظهر عاشورا بيرون بود. در حالی که ظهر عاشورا همسرم در منزل بود و شاهد داريم که ايشان را ديده که در پيش از ظهر عاشورا همسرم به همراه بچه ام در خيابان خودمان بود.

آيا دادگاه از شما به اظهارات شاهدی که به آن اشاره کرده ايد هم گوش داده است؟
نه، دادگاه هيچگاه شاهد را از ما نخواست و به همسرم گفته اند که شما ظهر عاشورا در خيابانی که درگيری شده حضور داشتيد. در حالی که همسرم فقط صبح از محل درگيری رد شده بود و آنها هم برايش حکم را صادر کردند.

آيا همسرتان فعاليت سياسی داشته است؟
فعلا نه. يعنی در روزهايی که دستگيرش کردند اصلا فعاليت سياسی نداشت. يک معلم بود، مولف چهار کتاب بود و کارهای فرهنگی انجام می داد.

برخی از کسانی که پس از انتخابات دستگير شده اند، در سال های گذشته فعاليت سياسی داشتند، آيا همسر شما پيش از اين سابقه سياسی داشت؟
همه تلاش ايشان در همان حوزه فعاليت های فرهنگی و صنفی خودش بوده و نمی شود گفت کار سياسی می کرد. ايشان شانزده سال در همين نظام آموزشی تدريس کرد، خدمت کرد، کار فرهنگی کرد. سالهای قبل هم فعاليت هايی که داشتند کار صنفی بوده که صنف را هم منحل کردند و برای همان فعاليت هم که در سال ۸۶ بوده برايش مبلغ سيصد هزارتومان جريمه نقدی صادر کرده بودند.

قاضی ايشان آقای صلواتی بود. آيا ديداری با ايشان داشتيد؟
دادگاه بدوی همسرم را که اصلا به ما اطلاع ندادند. بعد از اينکه حکم اعدام صادر شد من فقط يک بار توانستم آقای صلولتی را ببينم.

پيگيری های شما با مقامات مسوول در چه مرحله ای است؟ آيا ديداری با هيچ يک از مسولان داشته ايد؟
من در همان ارديبهشت ماه وقتی حکم سنگين اعدام صادر شد با آقای دادستان ديدار کردم. آقای دولت آبادی هم قول هايی به ما داد ولی هيچ اتفاقی نيافتاد. ايشان هم پرسيده بودند که آيا همسرم در روز راهپيمايی در خيابان بودند و وقتی همسرم با صداقت توضيح داد که به همراه دختر هشت ساله ام بيرون بود، ايشان هم قول هايی دادند که برای همسرم تخفيف بگيرند. اين حکم خيلی برای همسرم سنگين است. ولی واقعا همسرم کاری نکرده است که اعدام شود.. .

به غير از ديدار با دادستان تهران پيگيری های ديگری هم انجام داده ايد؟
کسی پاسخگوی ما نيست. با اين همه من همچنان اميد دارم از طريق قانون کشور خودمان حل شود. به همين دليل نامه های زيادی به مسوولان نوشته ام و در خواست کرده ام که در اين حکم بازبينی کنند، همه درخواستم اين بود که در مورد حکم سنگينِ اعدام که برای يک معلم با شانزده سال سابقه خدمت صادر شده است بازبينی کنند. به آقای لاريجانی، رييس قوه قضاييه نامه نوشته ام، به چند تن از مراجع هم نامه داده ام و درخواست کمک کرده ام.

مشخصا به کدام مراجع نامه داده ايد و آيا هيچ پاسخی دريافت کرديد؟
به آقای مکارم ، به آقای خراسانی و به آقای سيستانی نامه دادم. يک بار هم به دفتر آقای مکارم مراجعه کرده امِ آنجا گفته اند جزييات پرونده را نمی دانند و به همين دليل دخالت نمی کنند، بقيه مراجع هم که اصلا پاسخ نامه های مرا ندادند.

در روزهای نخستِ دستگيری همسرتان، شما تقريبا سکوت کرده و مصاحبه ای هم با رسانه ها انجام نمی داديد. آيا دليل مشخصی داشت؟
من مصاحبه ای نکردم تا وضعيت همسرم بدتر نشود. اميد داشتم اين مشکل حل شود.نمی خواستم لج و لج بازی شود. هنوز هم اميد دارم. با اينکه ديگر اين روزها نمی توانم آقای دادستان را ببينم ولی هنوز هم اميد دارم به ما کمک کنند و از راه قوانين کشور خودم کاری کنند که همسرم نجات پيدا کند. هفته قبل به دادستان دوباره نامه نوشته ام تا شايد راهگشايی باشد در پرونده. يعنی واقعا اين حکم برای ما و خانواده ما سنگين است.

شما چند فرزند داريد و آيا فرزندان شما در جريان صدور حکم اعدام برای پدرشان هستند؟
من دوتا فرزند دارم. پسرم هفده سال دارد و دخترم نه سالش تمام شده و ده ساله می شود. پدرشان در يکی از ملاقات ها جريان را به بچه ها گفت که اگر زمانی اين اتفاق ( اعدام) افتاد به بچه های من شوک وارد نشود. خيلی سخت بود. خيلی .

وضعيت روحی بچه ها پس از اينکه در جريان حکم اعدام پدرشان قرار گرفته اند چگونه است؟
نبودن پدر در خانه به اندازه کافی سخت هست، تصور کنيد دخترم نزديک به ده سال دارد با اين سن کم هيچ تصوری از اعدام ندارد. شرايط روحی اش بسيار نگران کننده است. با پسرم که بزرگتر است، صحبت می کنم و او تقريبا شرايط را می فهمد. اما دخترم هنوز درک درستی ندارد. نمی دانم بايد چکار بکنم. نمی توانم هر هفته او را به ملاقات پدرش ببرم چون مدرسه می رود. از طرفی هر وقت، اسم پدرش را در خانه می آوريم يا مهمان بيايد و سوال کند آقای قنبری چطور است، اين بچه حالتش کاملا عوض می شود، می رود در اتاقش زير پتو و تمام دست و پايش منقبض می شود. دکتر هم که می برم می گويد بايد او را از فشارهای عصبی دور نگاه داشت ولی اصلا نمی دانم چه بايد کرد چون وقتی اسم پدرش را هم می شنود تمام دست و پايش جمع می شود. انشالله که فرجی شود تا هم ما و هم اين بچه و هم معلمی که شانزده سال برای مردم خدمت کرد نجات پيدا کند.

واکنش مردم و شاگردان همسر شما به اين حکم چگونه است و درخواست شما چيست؟
مردم کاری از دست شان بر نمی آيد، کسانی که همسرم را می شناسند می دانند که ايشان همه زندگی اش را وقف شاگردانش می کرد، اکثر شاگردان همسرم خصوصيت های اخلاقی او را می دانند و شک ندارند که او خيلی خدمت کرد و جانش را فدای مردم می کرد. همه کسانی که همسرم با کار و تدريس برايشان زحمت کشيد برای ايشان دعا کنند نمی دانم چه بگويم. کمکی از دست مردم بر نمی آيد اگر مردم کسی را می شناسند فقط می خواهم بروند صحبت کنند با مسولان شايد راهی باز شود و همسرم نجات پيدا کند.

ناگفته ای اگر باقی مانده است، بفرماييد.
اگرچه کسی به ما اميد نمی دهد اما ما خودمان اميدواريم، هنوز اميد داريم که همسرم را نجات دهند.

با تشکر از شما

هیچ نظری موجود نیست: