هوشنگ کردستانی
پس از بیست و هشت سال
در بررسی آنچه که بیست و هشت سال پیش بر ما گذشت نمی توان به این پرسش پاسخ نداد که چه شد و چه اتفاق افتاد که نهضت آزادیخواهانه ملت ایران نه تنها به نتیجه دلخواه نرسید بلکه ناگهان تغییر جهت داد و به پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار ولایت فقیه انجامید.
سالهای پنجاه که بالا رفتن بهای نفت و افزایش درآمدهای ملی باعث بهتر شدن شرایط اقتصادی کشور و در نتیجه، بهتر شدن وضعیت زندگی مردم شده بود، شرایطی پدید آمد که طبعاً آزادیهای سیاسی متناسب با آن را می طلبید.
اگر وجود آزادی در یک کشور عامل مهمی در شکوفایی اقتصاد و توسعة ملی می باشد طبیعی است که بهبود زندگی مردم و پیشرفت اقتصادی جامعه نیز برقراری آزادیهای متناسب با آنرا ایجاب می نماید.
پیشرفت اقتصادی باید در ارتباط با گشایش فضای باز سیاسی باشد تا جامعه سامان و تعادل خود را حفظ نماید در غیر اینصورت باعث از هم گسستگی و برهم خوردن نظم جامعه خواهد شد.
با توجه به نیاز جامعه و خواست مردم در جهت تحقق آزادیهای سیاسی و اجراء کامل قانون اساسی بود که جبهه ملی در سال 1356 طی نامة سرگشاده ای به شاه (به امضاء سه تن از سران) ضمن اشاره به شرایط حساس مملکت، اجرا هر چه زودتر قانون اساسی و واگذاری اداره امور کشور به نمایندگان مردم و این که شاه باید سلطنت کند نه حکومت را خواستار گردید.
متأسفانه به این نامه روشنگرانه و وطن پرستانه توجة لازم و بهنگام مبذول نشد و عدم موازنـه و تعــادل میان پیشرفت های اقتصادی و آزادی های سیاسی، رفته رفته و بطور آرام بحـرانی را آفرید که پایان دردناک آن نه بسود ملت بود و نه آزادیخواهان و نه شاه و نظام مشروطه پادشاهی.
عدم توجة بهنگام به خواست های آزادیخواهانة مردم و عدم توجة آینده نگرانة آزادیخواهان، باعث گردید تا رَوَند حوادث در مسیری افتد که سرانجام آن، استقرار فاجعه آمیز و ایران برباد دةِ استبداد مذهبی ولایت فقیه بود.
در تغییر مسیر دردناک این حرکت آزادیخواهانه به سوی استقرار استبداد مذهبی چهار عامل اساسی نقش تعیین کننده داشتند: شاه، اپوزیسیون، قدرتهای بزرگ و روحانیت به رهبری آیت الله خمینی.
شاه صدای آزادیخواهانه مردم را آنگاه شنید که کشور در مسیر انقلاب اسلامی افتاده بود. اپوزیسیون آزادیخواه تا جایی که برای تحقق آزادی و مردم سالاری مبارزه می کرد، بر حق بود. بسیاری از سازمانها و شخصیت های سیاسی تصور می کردند تأیید رهبری خمینی می تواند اپوزیسیون را بسوی ائتلاف و سپس اتحاد سوق دهد و به این مهم توجه نداشتند که آخوندی که تشنة قدرت و عاشق انتقام گرفتن است، پس از سرنگونی نظام، خود را گوشه نشین نخواهد کرد و اداره امور کشور را به دست سیاستمداران خوش باور نخواهد سپرد.
پیرامون نقش دولت های قدرتمند غربی در سرنگونی نظام گذشته و استقرار ولایت فقیه آیت الله خمینی، بسیار گفته و نوشته اند و بحث پیرامون آن در یک نوشتار نمی گنجد. بی شک در آینده پیرامون نقش آنها بیشتر افشاگری خواهد شد و ما در اینجا از آن در می گذریم.
اما روحانیت به رهبری آیت الله خمینی (که از جنبه مالی کاملاً تأمین و از نظر سازمانی دارای شبکه گسترده ای از آخوندها در شهرهای بزرگ و کوچک حتی روستاها بود و شرایط خوب مالی امکان پیوند و پیوستگی این شبکه ها را به رهبری او فراهم می آورد) از خواست قدرت های غربی در برکناری شاه و پایان بخشیدن به نظام مشروطة پادشاهی آگاه و متوجه بود که این قدرتها برای مقابله با نفوذ کمونیسم در منطقه نیاز به ایدئولوژی مذهبی دارند تا نه تنها با روسیة شوروی آن روز مقابله کنند، بلکه اسلام را در جمهوری های شوروی آسیای میانه رواج دهند و بدینوسیله بتوانند آنها را در مبارزه برای فروپاشی شوروی بسیج نمایند. در چنین شرایطی روحانیّت ایران از موقعیت تاریخی بدست آمده هوشیارانه استفاده کرد و نه تنها خلاء قدرت ایجاد شده را پر نمود، بلکه توانست از بهم ریزی سامان کشور جلوگیری کرده و ضمن سرکوب آزادیخواهان، خطر اپوزیسیون چپ و به ویژه مارکسیست ها را نیز دفع نماید. سرانجام شد آنچه که نمی باید می شد.
شاه رفت، نظام سقوط کرد، ملت به آزادی و حاکمیت نرسید. استبداد مذهبی با تمام خشونت هایش مستقر گردید، مردم بدبخت شدند و چند نسل به نابودی کشیده شد.
اکنون 28 سال است که پریشان حالی و ناامیدی جای امیدواری ملی را گرفته، کمر ملت زیر بار استبداد مذهبی خَم شده است.
ما ایرانیان آزادیخواه که به خارج پناه آورده ایم، متأسفانه سالهاست که به عوض یافتن راه کار برای برون رفت از فاجعه بدنبال یافتن «مقصر واقعه» می گردیم و بی آنکه حاضر باشیم صادقانه بپذیریم که همه (از شاه گرفته تا اپوزیسیون) هر کدام به سهم و در حد قدرت و امکان خود در به قدرت رساندن استبداد مذهبی حاکم تأثیر داشته و اشتباه کرده ایم.
آنچه امروز تاریخ و ملت ایران به آن نیاز دارد نه شناخت گُنَهکار یا گُنَهکاران بلکه اتحاد و همبستگی برای رهایی مردم و نجات وطن و سازندگی ایرانِ فردا است.
بیاییم به واقعیت ها و تقدّم ها بیندیشیم و در راستای نیازهای ملی گام برداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر