۱۳۸۷ آبان ۱۰, جمعه

وحشت سردمداران جمهوری اسلامی

هوشنگ کردستانی

وحشت سردمداران جمهوری اسلامی
از سرنگونی

مسافرت محمد خاتمی رئیس جمهور سابق رژیم اسلامی به آمریکا و سپس سفر نمایندة احمدی نژاد به فرانسه، نشان دهندة آن است که تصمیم های احتمالی شورای امنیت سازمان ملل پیرامون تحریم های شدید اقتصادی، سردمداران جمهوری اسلامی را دچار خوف و وحشت کرده است.
بی تردید مسافرت محمد خاتمی به آمریکا و استقبال از او با موافقت مراکز قدرت در جمهوری اسلامی صورت پذیرفته و رئیس جمهور آمریکا نیز با آن موافق بوده است، از این رو، باید پذیرفت که محمد خاتمی حامل پیامی از سوی سردمداران جمهوری اسلامی پیرامون پرونده هسته ای بوده و دولت آمریکا انتظار دریافت آنرا داشته است.
نطق شدید و تُند جرج بوش که چند روز پس از ورود خاتمی به آمریکا انجام گرفت و طی آن رئیس جمهور آمریکا، جمهوری اسلامی را بزرگترین دشمن آمریکا دانست و آنرا در ردیف «طالبان» اعلام کرد و نیز اظهار نظر یکی از بلندپایگان دولت آمریکا که گفت «جمهوری اسلامی بانک تروریست هاست» نشان می دهد که محتوای پیام جمهوری اسلامی، انتظاری را که دولتمردان آمریکا داشتند برآورده نکرده است. سخنان رئیس شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی و مسئول پروندة اتمی که بی درنگ پس از نطق جرج بوش اعلام داشت که ما آماده ایم به مدت سه ماه داوطلبانه کار غنی سازی اورانیوم را متوقف کنیم - گر چه توسط سخنگوی وزارت خارجه اسلامی تکذیب شد - تائیدی بر این فرض است.
پیشنهـادهای ارائه شده جمهوری اسلامی در مسافرت خاتمی به آمـریکا مورد دلخواه و پـذیرش دولت آمریکـا نبوده اسـت. ایـن سخنــان لاریجــانی در مـورد تـوقف داوطلبانه غنی سازی اورانیوم را باید عقب نشینی باز هم بیبشتر جمهوری اسلامی به حساب آورد.
مسافرت خاتمی به آمریکا، پیشنهاد علی لاریجانی و تکذیب آن توسط سخنگوی سابق وزارت خارجه اسلامی و سفر شتاب زده نماینده احمدی نژاد به فرانسه، نشان می دهد که پیرامون مسئله اتمی میان جناح های قدرت در حاکمیتِ اسلامی دیدگاه واحد و یکسانی وجود ندارد.
سران جمهوری اسلامی بخوبی آگاهند که نه تنها دارای پایگاه مردمی نیستند بلکه، اکثریت قریب به اتفاق مردم مخالف نظام هستند. از این رو، می کوشند از هواداری مسلمانان سایر کشورها به ویژه کشورهای عربی برخوردار گردند. سخنان نابخردانه و به دور از شیوه های سیاسی رئیس جمهور اسلامی در مورد حذف اسرائیل از صفحة جغرافیای جهان و حمایت های اغراق آمیز مالی و تبلیغاتی از حماس و حزب الله لبنان و دیگر جریانهای تُندرو اسلامی را تنها در این راستا می توان توجیه کرد.
با این وجود سردمداران اسلامی بخوبی آگاهند که صِرف داشتن هوادار در میان سایر کشورهای مسلمان نمی تواند پایه های لرزان حکومت آنها را حفظ نماید و این مردم ایران هستند که با تکیه بر قدرت ملی، سرنوشت و آینده جمهوری اسلامی را تعیین کرده و رقم خواهند زد.
افزون بر آن، پیرامون بقا و بود و نبود جمهوری اسلامی نیز میان جناحهای آن، دو تفکر و دیدگاه متضاد و متفاوت وجود دارد: یک تفکر معتقد است که آتش افروزی و تا پای یک برخورد نظامی پیش رفتن به صلاح بقای نظام نیست و تفکّر دیگری که معتقد است هر نوع برخورد نظامی باعث می شود مردم پشتِ سرِ نظام قرار گیرند و این بسود بقای آنهاست و جنگ هشت ساله میان ایران و عراق را مثال می آورند. گفته ها و نوشتارهای برخی از شخصیت های سیاسی اپوزیسیون در این که چنانچه جنگی درگیرد ما در کنار نظام قرار می گیریم، به توهم این گروه دامن می زند.
گمان می رود اکنون تفکر نخست توانسته باشد دارندگان تفکّر دوم را متقاعد کند که برخورد نظامی و حتی تحریم های اقتصادی بسود بقای نظام نیست. پیام ارسالی توسط خاتمی برای دولتمردان آمریکا و نیز پیام احمدی نژاد برای ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه - گر چه نشان دهنده ادامة مبارزه قدرت میان جناح هاست - بیان کننده آن نیز هست که سردمداران اسلامی اکنون به این نتیجه رسیده اند که ادامه پافشاری روی غنی سازی اورانیوم بسود آنها نیست و آنها را با قدرت های بزرگ درگیر خواهد کرد.
پنج کشور دارندة حق وِتو در شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان، در هر زمینه ای هم که اختلاف منافع سیاسی و اقتصادی داشته باشند، در اینکه جمهوری اسلامی نمی بایست به جنگ افزار هسته ای مسلح گردد هم عقیده و هم رأی می باشند و به امکان زیاد در شورای امنیت به تحریم علیه جمهوری اسلامی رأی داده و یا دست کم با آن مخالفت نخواهند کرد. افزون بر تصمیم های شورای امنیت، امکان برخورد نظامی میان آمریکا به تنهایی یا همراه با اسرائیل با جمهوری اسلامی وجود دارد.
می توان به این نتیجه رسید که سران جمهوری اسلامی تصمیم دارند برای بقای نظام در نبودِ یک اپوزیسیون قدرتمندِ آزادیخواه که دنیای پیشرفته روی آن حساب کند، خود وارد معامله و زد و بندهای سیاسی و اقتصادی با آنها گردند.
از آنجا که دولت های پیشرفته بیشتر در پیِ کسب منافع اقتصادی و سیاسی خود هستند تا در پی آزادی مردم و استقرار دمکراسی در ایران، این سیاست به امکان زیاد در شرایط کنونی می تواند بسود بقای نظام و به زیان حرکت آزادیخواهی مردم تمام شود.
پیرامون کنار آمدن با غرب به ویژه آمریکا هر یک از جناح های حاکمیت تلاش می کند که حمایت این قدرت ها را نسبت به خود جلب نماید. خاتمی در آمریکا می کوشد حمایت این کشور را نسبت به جناح اصلاح طلب در برابر تُندروها بدست آورد و نماینده احمدی نژاد در پاریس می خواهد نشان دهد که این جناح آنهاست که در جمهوری اسلامی حرف آخر را می زند. احمدی نژاد و جناح وابسته به او می کوشند تا ضمن ارائه پیشنهادهای قابل قبول به غرب، آنرا به جای آمریکا به ژاک شیراک ارائه کند تا این بزرگترین حامی جمهوری اسلامی در اروپا را از خود راضی نگاه دارد

هیچ نظری موجود نیست: