جهانگیر لقائی (آلمان)
جهـانی شـدن Globaliation
بخش اول
جهانی شدن روندی است که هر چند خود از قرنها پیش آغاز شده، ولی واژگان آن و به عبارت دقیق تر ادبیات آن تنها در آخرین دهه های قرن بیستم میلادی متداول گردیده است. این کلمه به مفهوم امروزی آن برای اولین بار در علم جامعه شناسی بکار برده شد که کاربُردش را از یک لغت نامة انگلیسی که برای اولی بار در سال 1961 این کلمه در آن ظاهر و معنی شده بود، اقتباس می کند (دائره المعارف ویکی پدیا)
با انتشار مقالة تئودور لویت به نام The globalization of markets به سال 1983 کاربُرد نوین این کلمه بُرد جهانی پیدا نمود. تنها از سال 1990 است که این واژه نوین در بحث های علمی و عمومی آلمان وارد شده است. این پروسه همانطور که بعدها به تفصیل بدان اشاره خواهد شد از قرنهای چهارم تا هفتم، پس از میلاد مسیح، آنزمان که مسیحیت بر بخش بزرگی از جهان حکمفرمایی می کرد و سپس اسلام بر بخش بزرگ دیگری از جهان حاکم شد، آغاز گردیده است و با انتشار «مانیفست حزب کمونست» توسط کارل مارکس و فردریش انگلس در سال 1848 با شعار «پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید!» به یک اوج نوین دست پیدا کرد. میان Internalisierung و یا Transnationalisierung-Multinationaliseirung و Globalisierung با وجود شباهت های فراوان، تفاوت های اساسی موجود است. بطوریکه شرط وجود آخری به دومی و شرط وجود دومی به اولی وابسته است. هنگامی که انسان هایی مرزهای کشورشان را پشت سر گذاشته و به کشور دیگری با فرهنگ دیگر وارد می شوند و در آنجا سکنی می گزینند، ولی تلاش می کنند گویش، خصوصیات فرهنگی و اجتماعی شان را حتی المقدور حفظ کنند ما با پدیدة Internationalisierung مواجه هستیم. تکیه در این روند بیشتر بر زندگی مشترک فرهنگ های مختلف در یک مرز جغرافیایی مشترک است. ولی از آنجایی که مرزهای جغرافیایی در طول تاریخ همواره دستخوش تغییرات زیادی شده است، پدیدة چند فرهنگی و آمیزش اجباری آنان پس از قرن ها زندگی مشترک در کنار یکدیگر، یکی از مهمترین خودرانشهای بشر بسوی جهانی شدن بوده است.
هنگامی که چند کشور و دولت بر اساس منافع ملی، مبادرت به تشکیل ارگان های هماهنگ کننده و گه گاه تصمیم گیرنده در سطح فرا ملی می نمایند، ما با پدیدة Transnationalisierung مواجه هستیم. سازمان ملل متحد، اتحادیة اروپا، سازمان ناتو، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، شورای متحدة کشورهای حوزة خلیج فارس و دیگر سازمان های مشابه از نمونه های آن می باشند. این سازمان ها یکی از مهمترین بسترهای نزدیکی میان ارزش ها و معیارهای متفاوت فرهنگی به یکدیگر بود و مهمترین نقش را در روند جهانی شدن بازی کرده و بازی خواهند کرد. اعضای این سازمانها که حامل منافع و فرهنگ های مختلفی هستند می آموزند که نزدیکی دیدگاه هایشان و سازش بر سر منافع حیاتی شان را بدون خشونت و جنگ به انجام برسانند. در کشاکش همین درگیری ها و سازشهاست که به تدریج انسان ها خصوصیات ملی - فرهنگی و ساختاری خاص ملت خود را از طریق جایگزینی خصوصیات ابتدا فرا منطقه ای و سپس جهانی از دست می دهند و انسانها بیشتر و بیشتر به هم شبیه می شوند. این پدیده را Globalisierung و یا جهانی شدن می نامند. جهانی شدن روندی است که در دل دو پدیدة Internationalisierung و Transnationalisierung نهفته و خود نتیجة منطقی آن است. در دنیای جهانی شده دیگر کسی خود را ایرانی، آلمانی، کنگویی و ... نمی داند، بلکه او خود را زمینی می شناسد. هر فرد خود را عضوی از جامعه جهانی می شناسد و می فهمد. آنتونی کینگز این پدیده را چنین تعریف می کند: «جهانی شدن عبارتست از پدید آمدن چنان روابط نزدیک و فشردة اجتماعی که در اثر آن، مناطق از هم دور دنیا در چنان رابطه ای قرار گیرند که وقایعی که در یک نقطه از جهان اتفاق می افتد متأثر از وقایعی باشد که در یک نقطة کاملاً دور دیگر دنیا بوقوع پیوسته است.»
جهانی شدن یک روند است و مانند همة پروسه ها مرحلة آغازین، دوران رشد و دوران بلوغ دارد. این روند سپهرهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین افراد، جوامع و سازمان ها و دولت ها را در بر می گیرد. علت شتاب غیر منتظرة آن در سالهای اخیر پیشرفت های سریع علمی و فنی بخصوص در عرصة ارتباطات و حمل و نقل می باشد. تصمیم سیاسی بسیاری از دولت ها بویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اقمارش به پیروی از مکتب لیبرالی اقتصاد و نظم تجارت جهانی بر شتاب این روند افزوده است.
امواجی که جهانی شدن را به پیش برده اند
1- موج اول: قرن های 4 تا 7 میلادی- دوره ای که در آن دو دین بزرگ مسیحیت و اسلام جهانی شده و تمدن های فراقاره ای تشکیل دادند.
2- موج دوم: قرن 16 میلادی که مصادف با آغاز دوران استعمار در تاریخ می باشد. کشورهای اروپایی با تکیه بر نیروی دریائی قوی و عظیم خود، کشورهای دیگـر را یـکی
بقیه در ص 6
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر