جهانی شدن .... بقیه از ص 4
پس از دیگری تسخیر می کنند و فرهنگ، زبان و سازمان های مدنی خود را در آنجاها رواج می دهند.
1- موج سوم: قرن 18 میلادی- همراه با گسترش ابزار جنگی، رقابت ها و جنگ های قدرت های بزرگ در سراسر جهان وارد مرحلة جدیدی می شود. قدرت جدیدی در دنیا – آمریکا – ظهور می کند. بلوک بندی ها تغییر می کنند و همراه آن مستعمرات مدام از دستی به دست دیگر می افتد. از سوی دیگر در آسیا دست اندازی های روسیه و ژاپن به همسایگان شان در آنسو و نفوذ امپراتوری عثمانی در اینسو ساختار بسیاری از ملت های مغلوب را به نفع کشورهای غالب در هم می شکند. در این مرحله این «کالا»ی سرمایه داری است که همة مقاومت ها را در هم می شکند و وظیفة جهانی کردن را به عهده می گیرد.
2- موج چهارم: نیمة قرن 19- گسترش تجارت جهانی و ظهور امپریالیسم
3- موچ پنجم: که از سال های 50 قرن بیستم آغاز می شود مشخصة بارز این دوره آغاز جنگ سرد میان دو سیستم سوسیالیستی و سرمایه داری و دوة پایه ریزی سیستم های اقتصادی- اجتماعی، حقوقی و نظامی فراملیتی مانند سازمان ملل متحد، اتحادیه های اقتصادی دو نظام در اروپا و همچنین اتحادیه های نظامی آنان می باشد.
4- موج ششم که از سالهای 1990 پس از فروپاشی شوروی و متحدانش آغاز شده است. اکنون تلاش می شود هر یک از امواج فوق با تفصیل بیشتری توضیح داده شود
موج اول جهانی شدن
امپراتوری روم غربی در سال 476 زیر ضربات کوبندة بربرها فرو پاشید و دوران موسوم به قرون وسطی دوران فئودالیسم آغاز گردید. در طی سدة پنجم، قبائل ژرمن (بربرها)، سراسر قلمرو امپراتوری روم را مورد تاخت و تاز قرار دادند. واندالها (Vandals) در آفریقای شمالی- ویزی گت ها (گتهای غربی) در اسپانیا- اِنگِلها و ساکسون ها در بریتانیا- فرانک ها در گُل (فرانسة کنونی) و استروگتها (گتهای شرقی) در ایتالیا اقامت گزیدند. تشکیل پادشاهی فرانک ها و بعد امپراتوری شارلمانی که تقریباً تمام اروپای غربی و شمال آفریقا را زیر سلطة خود در آوردند و اتحاد دولت و کلیسا در این دوره و رواج فئودالیسم در تمامی این قلمرو اولین موج بزرگ یکسان سازی در اروپای غربی بوده است درست در همین زمان در شرق اروپا- اسلاوها، امپراتوری بیزانس شرقی را تسخیر کردند. برده داری را لغو و فئودالیسم را در سراسر امپراتوری رواج دادند. در آنجا نیز کلیسا موفق شد خود را به عنوان مذهب فراملیتی و همگانی سراسر امپراتوری های اسلاو تثبیت نماید. ادامه دارد
شکست دور از انتظار کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن
در مسابقه های المپیک پکن که از آن بعنوان گران ترین و باشکوه ترین دوره از تاریخ المپیاد یاد می کنند، قهرمانان و نام آوران ایران با شکستی سنگین و دور از انتظار روبرو شدند. جز در دو مورد: یکی رشته تکواندو که هادی ساعی برای دومین بار به نشان طلای المپیک دست یافت - بار نخست در المپیک آتن بود- و دیگری مراد محمدی که در کُشتی آزاد نشان نقره گرفت. دیگر نام آوران ما در کُشتی آزاد و وزنه برداری که از ورزش های سُنتی ما هستند ناکام مانده و با شکست روبرو شدیم.
شکست احسان حدادی در پرتاب دیسک، عدم حضور حسین رضازاده، قوی ترین مرد جهان در این دوره از مسابقه ها نشان دهندة عدم شایستگی اداره کنندگان ورزش کشور است. عدم حضور یا مانع شرکت کردن رضازاده در المپیک پکن گفت و گوهایی را باعث شده است. رضازاده اگر در مسابقه شرکت می کرد، به احتمال بسیار زیاد سومین طلای المپیک خود را دریافت می کرد و نام او در تاریخ المپیک همراه با سه تن دیگر که تاکنون سه طلایی شده اند، برای همیشه ثبت می گردید.
ایا سردمداران نظام از اینکه یک پهلوان ایرانی به چنین جایگاه رفیعی برسد نگران هستند؟ پاسخ رضازاده به مسئولانی که به پیشنهاد پزشکان از او خواسته بودند که در سابقه شرکت نکند!، گویای چنین امکانی است. رضازاده در پاسخ می گوید حال که مقام های ورزشی صلاح نمی دانند من در مسابقه شرکت کنم، «موضوع را به آگاهی مردم ایران برسانید». جمله ای که بسیار با معنی است. آیا امکان دارد که در المپیک آینده در لندن چنین وضعیتی برای هادی ساعی پیش نیاید؟
ورزشکاران غیرتمند و مربیان دلسوز و زحمتکش ما، هر چه در توان دارند برای پیروزی در میدان های ورزشی بکار می برند. عدم شایستگی هیأت های سرپرستی، حضور عوامل امنیتی، بی علاقگی مسئولان در پیروزی پهلوانان ما و به ویژه استقبال گسترده و سراسری مردم قدرشناس و ورزش دوست ایران از نام آوران سربلند ایران که همواره باعث ترس و وحشت سردمداران نظام بوده است، عوامل بزرگ این شکست ها دردآور است.
با وجود شکست های یأس آور و ناامید کننده، پیروزی های ساعی و مراد محمدی را که اگر موفقیت آنها نبود در آخر جدول رده بندی نشان ها قرار می گرفتیم.
ما این پیروزی ها را به آنان و جامعه ورزشی شادباش می
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر