بیانیه فرهنگیان و فرهیختگان افغانستان
بر علیه پارسی ستیزی
دولت و دستگاه های خبری
زبان فارسی دری، زبان دوم جهان اسلام است، با دامنه گسترده تاریخی و جغرافیایی. این زبان در روزگاران نه چندان دور، از نواحی چین تا آسیای صغیر و از شبه قاره هند تا ماوراءالنهر کاربُرد داشته و آثار علمی و ادبی گران باری در آن پدید آمده است که شماری از آن اعتبار جهانی دارد. در این میان کوشش افغانستان و مردم آن در رشد و گسترش این زبان قابل توجه و گاه تعیین کننده بوده است. این کشور در چندین دوره تاریخی، مهمترین کانون زبان فارسی دری بشمار می آمده است.
بسیاری از اقوام غیرفارسی زبان، به سبب آمیزش با مردم این سامان، زبان فارسی را آموخته و در مواردی، خدمات شایسته ای بدان کرده اند. به طور ویژه باید به بعضی زمامداران و ادیبان پشتون تبار کشور اشاره کرد، همچون تیمور شاه درانی، مهر دل خان مستوفی، عایشه درانی، محمود طرزی ،عبدالحی حبیبی و عبدالله افغانی نویس. با این حال دریغ که از نزدیک به نیم قرن پش، به سبب عواملی که بر کسی پوشیده نیست، از سوی گروهی از اهالی سیاست و فرهنگ مملکت، تلاش هایی برای تضعیف زبان فارسی دری صورت گرفته است. این تلاش ها در دوره تاریخی حاضر نیز ادامه دارد، زمانی که مردم افغانستان به همدلی و همراهی بیشتر نیاز دارند.
1- تلاش این گروه تفکیک دو نام این زبان یعنی «فارسی» و «دری» از هم دیگر است، تا هم میان یکصد میلیون گوینده این زبان در جهان فاصله بیاندازند و هم به این بهانه که بعضی از واژگان، فارسی برخی دری اند، دست فارسی زبانان افغانستان را از بخشی از ذخایر این زبان کوتاه سازند. این درحالی است که همه متون معتبر علمی و ادبی، بر یگانگی این زبان گواهی می دهد و حتی بسیاری از مردم افغانستان، هم اکنون کلمه فارسی را بکار می برند. بگذریم از اینکه به استناد شواهد و استناد تاریخی، این زبان تا نیم قرن پیش، در افغانستان نیز فارسی نامیده می شده است.
2- دستاویز دیگر، مفهوم به نام «زبان ملی» است و این باور نادرست که که زبان ملی باید آمیزه ای از زبان های رایج در کشور باشد. اینان به این بهانه که باید امور اداری مملکت مختل نشود واژگان غیر فارسی را بر فارسی زبانان افغانستان تحمیل می کنند، در حالی که وقتی در قانون اساسی مملکت وجود دو زبان رسمی پذیرفته شده است، هر یک از این زبان ها باید بتواند نظام اصلاحات اداری و حقوقی خود را داشته باشد.
3- کوشش دیگر این گروه، مرز کشیدن در میان هم زبانان و بیگانه دانستن آن بخش از واژگان فارسی که در میان فارسی زبانان خارج از افغانستان رایج است، در حالی که اینها جزء منابع داخلی زبان فارسی به شمار می آید.
بدین ترتیب، مردم افغانستان، ناگزیر از بسیاری واژگان و ترکیب های کارآمد، زیبا و با معنی محروم می شوند، فقط به این دلیل که کسانی در جایی دیگر آن ها را بکار برده اند. حاصل این سیاست آن می شود که فارسی زبانان این کشور در موارد بساری برای بهسازی زبان خویش با استفاده از منابع همین زبان، دچار محدودیت یا محرومیت شوند. این در حالی است که قانون اساسی افغانستان وظیفه تلاش برای رشد زبان های ملی کشور را بر دوش دولت نهاده است. دیگر پیامد نامطلوب این رویه، که هم اکنون نشانه های خود را آشکار کرده است، ایجاد عصبیت، بدبینی و نامهربانی میان مردمی است که قرن ها برادروار در کنار هم زیسته اند.
توبیخ بعضی از دست اندرکاران رادیو و تلویزیون بلخ به اعتبار کاربُرد واژگان همچون «دانشگاه»، «دانشکده» و «دانشجو» تغییر نام نگارستان ملی به «گالری ملی»، تغییر لوحه های بعضی از ادارات دولتی و زدودن کلمات فارسی از آنها، تفکیک مکاتب پشتوزبان و فارسی زبان از همدیگر و امثال این ها که در ماه های اخیر رخ داده است، نشانه هایی از اقدام هایی است که با چنین دستاویزهایی صورت گرفته و البته در هیچ یک از آنها، نظر کارشناسان فارسی و پشتو ملاک عمل دانسته نشده است.
ما امضاء کنندگان این بیانیه، به دولت افغانستان و نهادهای رسمی آن، نسبت به خطری که زبان فارسی افغانستان و فراتر از آن، وحدت ملی کشور را تهدید می کند، هشدار می دهیم و تقاضامندیم، رویه ای را پیش گیرند که هم زمینه بهسازی و تقویت زبان ملی کشور فراهم شود و هم میان اهالی زبان های مختلف، بدبینی و نا هم دلی پدید نیاید.
به یقین زبان فارسی در افغانستان ریشه ای محکم تر از آن دارد که بدین بادها از جای درآید، تجربة پنجاه سال اخیر هم این را نشان می دهد.
خواسته ما این است که نهادهای دولتی، امکانات مادی و معنوی کشور را که باید صرف بهسازی زبان های ملی شود، مصروف این چالش های بیهوده نسازند و به جای ضربه زدن بر پیکر این زبانها، به فکر چاره جویی آسیب هایی باشند که همه زبانهای رایج کشور را تهدید می
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر