نیاز جامعۀ امروز ایران به یک سردار ملی بقیه از ص 1
دکتر محمد مصدق در اسفند ماه ۱۳٢۹ به نخست وزیری منصوب و با تشکیل جبهه ملی و پشتکار بسیار توانست، با تمام کارشکنی هائی که به تحریک بیگانگان از طرف مخالفین صورت می گرفت، قانون ملی شدن صنعت نفت را به تصویب برساند. این اقدام که با منافع شرکت های بزرگ نفتی دنیای غرب مغایرت داشت، مورد غضب آنان قرار گرفت که به برکناری او از سمت نخست وزیری و زندانی شدن نامبرده ختم شد. دکتر مصدق از آن به بعد می بایستی تا آخرین لحظات حیاتش در تبعید بسر ببرد.
این پاداشی بود که دکتر مصدق بخاطر دفاع از حقوق و منافع و مصالح ملی کشورش دریافت نمود.
رضا شاه در سوم اسفند ماه ۱٢۹۹ با قاطعیت و پشتکار بسیار و شهامتی که از خود نشان داد موفق شد بساط سلسله قاجار را که باعث از هم پاشیدگی جامعه و همه گیر شدن رخوت و فساد شده بود، برای همیشه جمع نموده و به تاریخ بسپارد. او بعد ها با توقعات غیر قانونی و بیجای دُول بیگانه مواجه گردید. رضا شاه که به معنای واقعی یک سرباز بود، بیش از هر چیزی به استقلال میهنش می اندیشید. لذا زیر بار خواست های غیر قانونی بیگانگان نرفت و اجباراً می بایستی از سمت پادشاهی ایران استعفا داده و بنفع فرزندش کنار رود. رضا شاه می بایست به جرم نرفتن زیر بار خواستهای بیگانگان و احساس مسئولیت نسبت به آب و خاک وطنش، تا آخر عمرش در شهر ژوهانس بورگ - آفریقای جنوبی- به زندگی در غربت تن بدهد.
رضا شاه یک انسان خودساخته ای بود که در مدت زمان کوتاهی که پادشاه ایران بود، در زمینه سازندگی ایران نوین نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
ابومسلم خراسانی یا عبدالرحمان ابن مسلم مرورودی، موسوم به ابراهیم که نامش در واقع بهزادان بود، یک ایرانی و رادمرد به تمام معنی بود که از ظلم و بیدادگری حکومت بنی امیه به تنگ آمد و به مبارزه با آن برخواست تا اینکه به شکست و سقوط بنی امیه منجر شد و عباسیان را بخلافت رساند.
تنها آرزوئی که همیشه ابومسلم خراسانی داشت، استقلال ایران بود، نهضتِ او را بخاطر جامه سیاهی که به تن داشتند، نهضت سیاه جامگان می نامیدند.
قهرمان ملی دیگر ما بابک خرم دین و گروه وابسته به وی بودند که از سالارمردان عصر خود و به سُرخ جامگان مشهور بودند.
جالب است که بعد از صدها سال دیدیم که در گرجستان حزب مخالف دولت از همین تاکتیک یعنی یکپارچگی رنگ لباس که رنگ نارنجی را انتخاب کرده بودند استفاده و به پیروزی هم رسیدند.
ستارخان و باقرخان که بعدها مردم به پاس از جان گذشتگی و استقبال از خطر و خدمات ارزشمندشان آنانرا به القاب سردار ملی و سالار ملی مفتخر نمودند - که الحق لیاقت این عنوان ها را داشتند- این دو شخصیت ملی با همبستگی یکدیگر توانستند نیروهای اعزامی محمد علی شاه را که به شهر تبریز وارد شده بودند با رشادت بسیار به زانو در بیاورند و این قابل اهمیت بود که هیچ ادعائی هم نسبت به اینکه بخواهند پست و مقامی بگیرند نداشته و تنها فکر و ذکرشان نجات مردم از بند استبداد بود.
میرزا کوچک خان جنگلی که اصلاً گیلانی بود، در بحران جنگ جهانی اول با شهامت و تلاش بسیار توانست سرپرستی گروهی از پارتیزان هائی را که استقلال ایران برایشان از نان شب هم پُر اهمیت تر بود، بعهده بگیرد و در جنگل های گیلان حکومت خود مختاری بوجود آورد و در مقابل بُلشویک ها که از راه بندر پهلوی وارد خاک ایران شده بودند به نبرد پرداخته و در برابر آنان از آب و خاک و استقلال کشورشان ایران دفاع کردند. او بعدها بطریقی بسیار ناجوانمردانه در جنگل به قتل رسید!
البته بسیار از شخصیت های ملی دیگر، امثال کُلُنل محمد تقی خان پسیان و غیره هم بوده اند که بخاطر دفاع از حقوق مردم و استقلال ایران جانشان را از دست دادند که متأسفانه پرداختن به همه آنها از حدود امکان این مقاله خارج می باشد.
تاریخ آینۀ زمان های گذشته است و همیشه قضاوت درستی در مورد کسانیکه بنحوی در بوجود آوردن تاریخ نقش داشته اند کرده. بهمین خاطر بطور نمونه از تعدادی شخصیت هائی که با نثار جانشان و یا با تحمل سختی های بسیار موجب تحولات مثبتی در جامعه زمان خود شده اند نام برده شد که اکثر ما با نام های آنان آشنائی داشته و خاطرات خوبی در ذهن ما از آنان باقی مانده و امروز باید برای ما و بخصوص مدعیان رهبری الگوئی باشند.
چنانچه مروری بر تحولات یکصد سال گذشته دیگر نقاط جهان نمائیم، با نام شخصیت های متعددی برخورد می کنیم که جوامع بشری همیشه بخوبی از آنان یاد کرده و مورد احترام دوست و دشمن قرار گرفته اند. از جمله: ماهاتما گاندی در هندوستان، مائو تسه تونگ در چین، پاتریس لومومبا در آفریقا، چه گوارا در آمریکای لاتین، مارتین لوتر کینگ در آمریکای شمالی، ولادیمیر اولیانوف مشهور به لنین در روسیه، ناپلئون بناپارت و ژنرال شارل دو گُل در فرانسه و نلسون ماندِلا که با فداکاری های بسیار موجب تحولاتی در آفریقای جنوبی شد، می باشند. خوشبختانه نلسون ماندلا هنوز در قید حیات است و از نادر کسانی است که توانست شاهد نتایج پرارزش مبارزات خود و هموطنانش باشد.
در ارتباط با کشور خودمان ایران، در حال حاضر از تنها کسی که می توانیم نام ببریم مهندس امیر انتظام است که عملاً نشان داد نسبت به بقیه فعالین سیاسی در داخل ایران از یک روحیه مقاوم و ثبات در مبارزه که توأم با افکار ملی و مخالف با هرگونه سیستم استبدادی می باشد برخوردار است. امیر انتطام با علم به اینکه می باید از خیلی مواهب بگذرد، سال ها در اسارت بودن را به زیر بار نرفتن این چنین سیستم حکومتی که عاری از هرگونه رعایت حقوق اولیه انسانهاست ترجیح داد. البته باید عرض کنم تا رسیدن مهندس امیر انتظام به مرتبه یک سـردار ملی و احـراز این
بقیه در ص
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر