۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

پیام نوروزی سرکار به ملّت و دولت ایران که با لحنی دوستانه و صمیمانه و شیوه ای زیبا و خردمندانه تنظیم شده بود، مورد توجه آزاداندیشان ایرانی قرار گرفت. اما در لابلای سطور این پیام، مضامینی مشاهده میشود که نگرانی آفرین بوده ، و انگیزه ی این پاسخ به پیام نوروزی جنابعالی می باشد.
اجازه بدهید مسئله را از شعر سعدی آغاز نمائیم که شما از آن بگونه نمادین همبستگی انسانی: “انسانیت گرانبهائی که همه ی ما درآن مشترکیم” سخن بمیان آورده اید. این اثرجاودانه ی ادبیات فارسی، آنچه که بیان ارزشی بنام همبستگی یا سولیدارتی است، یکی از باورهای دیرینه ی ایرانیان می باشد. درست درباره ی این فرهنگ نی، سخن خود را آغاز می کنیم.
نخست لازم به یادآوری است که این دیدگاه سعدی، سخت مورد ستیز و تعرض حکومتگران نظام آخوندی کشور ما ایران قرار گرفته است. نظامی که کوشش به از بین بردن فرهنگ والا و کهن ایرانیان دارد تا آنها را بی هویت کند. همان هویتی که شما از آن به نیکی یاد می کنید وآن را می ستائید. اینان ارزش همبستگی و همیاری را تنها درخور جامعه ی مسلمانان می دانند. و براین پایه، میان ملّت “ناسیون” و دولت، یعنی نظام جمهوری اسلامی که میخواهد هویت ملی ایرانیان را بیرنگ و نشان سازد، شکافی ژرف و آشتی ناپذیر بوجود آمده است. در این راستا نیز باید کوشش چند ده ساله ی رژیم را یاد آور شد که همواره در درازای سی سال گذشته سر جنگ و ستیزبا جشنهای نوروزی و سنت های باستانی ایرانیان، که شما به درستی به اهمیت آنها اشاره برده اید، داشته است، تا از ملّت ایران هویت زدائی کند. واضح است که این کوشش و تلاش حکومتگذاران، جامعه را به اقلیتی حاکم، و اکثریتی محکوم، تجزیه کرده است. اقلیتی سرکوبگر که به نام ” الله” و به مدد دستگاه های شبه فاشیستی پنهان و آشکار، هر صدائی را خاموش و هر انتقادی را در حلقومها خفه می کند.
دوّم، اگر ارزش همبستگی، ارزشی مورد قبول جوامع مدنی است آنوقت باید پرسید چطور ممکن میشود سی سال آزگار در ایران دهها هزار نفر را بکشند، به زندان بیافکنند، هر روز مردم را آزار و شکنجه بدهند، زنان فاقد هر گونه حقوق مدنی را سنگسار و مردان را در ملاء عام دسته دسته به جرثقیل آویزان نمایند، ولی روزنامه ها و خبرگذاریهای غربی در این باره تنها به ندرت، چیزی بنویسند. دور نرویم، در همین دوران کوتاهی که سرکار رئیس جمهور امریکا شده اید بیش از شصت نفر در جمهوری اسلامی به عناوین مختلف در دادگاههای قرون وسطائی محکوم و اعدام شده اند.
با این توضیحات روشن است که شما باید میان ملّت و دولت ایران، یکی را برگزینید. زیرا این دو، نقاط مشترکی با هم ندارند تا بر مبنای آنها بتوانید گفتگوهای ثمر بخشی را آغاز نمائید. گرچه در گستره سیاست خارجی، میان مذاکرات دوجانبه و مذاکره در چارچوب سازمان ملل متّحد فرق گذاشته میشود؛ ولی در هر دوحالت ضامن هر قرار داد و یا تعهدی تنها سالار مملکت، که همانا مردمند، بر خوردار از مشروعیت است و بس. بویژه اگر دولتی فاشیستی و ضد ملّی بر سریر قدرت نشسته باشد که با شهروندان خود سرستیز و دشمنی دارد و آنها را خوار و برده میشمارد، آنهنگام اوهرگز نمی تواند با مردم غیر خودی و غیر مسلمان و مخالف توسعه جوئیهایش به قول و قرار خود وفا دار بماند. زیرا که این دولت برگزیده ی ملت ایران نیست و بر پایه امر ولایت فقیه، نیازی به مشروعیت مردمی ندارد.
وقتی در قانون اساسی کشوری رضامندی خداوند اساس حکومت اعلام میشود ولی دولتهای مربوطه اش هر روز به نام خدا آدم میکشند، جنایت مرتکب می شوند، به پیروان ادیان دیگر و یا دگر اندیشان، جور و ستم روا میدارند آنوقت این نظام نه تنها رضامندی خداوند، بلکه رضامندی ملت را نیز از دست داده است. لذا این نظام، نظامی مبتنی براصول فاشیستی و دگماتیزم است و یکسویه نگر. بر این پایه، چگونه میتوان با سردمداران یک چنین رژیمی به مذاکره نشست وبه فرایندی خردمندانه رسید؟
درست است که اساس علم سیاست در این دنیای متجدد مذاکره و یا کمونیکاسیون است. درست است که هر مذاکره ی سیاسی برای رسیدن به یک توافق و یک هم رأئی صورت می گیرد و باید نیز چنین باشد. ولی هرگفت و شنودی خود، نه تنها نیاز به یک جوّ اخلاقی دارد بلکه لازم است برای رسیدن به منظوری در جهت منافع مردم صورت بگیرد و نه در تعارض با حقوق و خواستهای دموکراتیک آنها. سر پوپر میگوید: “هرگونه مذاکره ای با افراد و نظام های دگم گرا ، نه تنها اتلاف وقت است، بلکه زبونی عقل و منطقی است، که درها را بروی تحمیل ظلم و جنایت بر مردمان می گشاید”. این زبونی را چمبرلن در مذاکرات مونیخ با هیتلر بسیار روشن به نمایش گذاشت. بنابراین هرگونه گفت و شنودی با حکومتگزاران جمهوری اسلامی با فرایند سازش بر سر مشکلات موجود، بی توجه به منافع و مصالح مردم ایران و بویژه ارزشهای منشور جهانی حقوق بشر، که در سی سال گذشته زیر پا گذاشته شده است، نه تنها از سوی ملت ایران باطل است، بلکه مردم ایران و منطقه ی خاورمیانه را به شیوه عمل و سیاستگزاری شما، بی اعتماد کرده و امنیت خاور میانه را آسیب پذیر تر از پیش میسازد.

جناب آقای اوباما، شما به بهانه ی “تعهد به دیپلماسی” ، میخواهید بدور از هرگونه پیش شرطی ، بویژه در زمینه حقوق بشر، با رژیم سرکوبگر ایران، که حاصل خشونت است به مذاکره بنشینید، آنهنگام جهت گیری شما نه تنها با حقوق بشر و حقوق مردم ایران در تعارض قرار می گیرد، بلکه آن همبستگی انسانی ” سعدی” را نیز نقض می کند و به ا صل “من” و” تو”ی مارتین بوبر و اصول تئوری دیسکورس هابرماس هم، بی اعتنا می ماند. مارتین بوبر میگوید “انسان در تو، من میشود”. حال، عالی جناب لازم است بفرمائید شما می خواهید کدام “من” بشوید. منی که ملّت ایران است و یا منی که رژیم مافیائی جمهوری اسلامی، می باشد؟ فراموش نفرمائید این “امریکائیهای ایرانی تباریکه سهم بزرگی در بار آوری ایالات متحّده دارند” وشما با افتخار از آنها یاد میکنید بخشی از ملیونها ایرانیانی هستند که از ترس و فشار و عدم آزادی و دمکراسی برآمده از رژیم جمهوری اسلامی به ترک خانه و کاشانهء خویش مجبور و به بیرون از سرزمین آبا و اجدادی خود گریخته اند.
هیچ کشوری در جهان در این سی سال گذشته، چنین سرنوشت شومی را نداشته است و بی اعتنائی دنیا نسبت به این سرنوشت نیز بی سابقه می باشد. همین بی اعتنائی است که سبب ایجاد خلافت ناحقی در ایران گردیده که با همکاری شرکتهای خارجی نه تنها ثروتهای ملّی کشور را چپاول میکنند، بلکه آن را نیز، در سطح جهان گسترش می دهند. آنهم در عهدی که شما آن را عهد دنیامندی اقتصاد (گلبالیزاسیون) می نامید. گسترشی که با بی ثباتی و نا امنی فزاینده ی منطقه همراه گردیده است.
قبول بفرمائید که کنار آمدن شما با این رژیم، به معنی امنیت و ثبات و توازن قوا در منطقه نیست که اصول سیاست دیرینه ی رآل پولیتیک امریکاست، که از جمله، پیآمد های ناسازگارانه و تخریبی آن پس از انقلاب 57 و اشغال افغانستان با یورش ارتش سرخ به آن سرزمین ، حکومت طالبان، پیدایش القائده و دیگر گروههای اسلامیستی تروریستی و همچنین رویداد جنایتکارانه ی 11 سپتامبر را باید نتیجه عملکرد آن سیاست، بشمار آورد، که نه تنها امنیت منطقه خاورمیانه، بلکه جهان را بی ثبات کرد. به ویژه، هنگامیکه شما در پیام خود میگوئید، “این آینده ایست همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی”، بر این پایه، شما بسیار روشن برسیاست رآل پولتیک امریکا اصرار دارید، که سرانجام خط بطلان بر شعار دگرگونی “Change”، که همواره به تبلیغ اش دست یازیده اید،خواهد کشید. اما باور بفرمائید ملّت ایران و مردم خاور میانه این سیاست را که در سی سال گذشته، آنها را زمین گیر کرده است، فراموش نخواهند کرد.
نتیجهء رآل پولیتک نه آزادی و نه دمکراسی بلکه ایجاد خرابی و ترور و نابسامانی برای منطقه بوده است. اتفاقأ همین نابسامانی است که سبب سقوط بازار مالی و با آن بلیونها دولار خسارت به مردم جهان، به خصوص به کشورهای صنعتی جهان، گردید. زیرا این بحران در اصل بحران بانکی نیست. بلکه یک بحران اخلاقی است. اخلاقیتی که با باج گیری و باج دهی، آنهم به مدد دکانهائی به نام لابیئسم، رشوه و غارت و چپاول اموال دیگران، به انحطاط کشیده و انسانیت را به رذالت کشانده است. درست از این زاویه نیز باید به مسئله نگریست.
توجه کنیم که، آینده ی بشر روی این زمین خاکی، تنها با انسانیت و احترام متقابل و همبستگی تأمین میشود، که باید بر حقوق بشر و آزادی متکی باشد. گستره ی این آزادی را هر کسی در هر مکانی خودش می تواند، بسنجد. در تفکر کلاسیک این” گستره” وابسته به این است که تا چه اندازه کسی بتواند، به آرزوهای خود برسد. امروز ولی به تجربه و محک علم معلوم شده است که این وسعت تابع این است که انسان تا چه اندازه در محیط کار خودش مختارباشد. مردم ایران چه از نظر سنجش کلاسیک و چه از نظر سنجش امروزی آزاد نیستند. اینان نه کار دارند و نه می توانند آرزوهای خود شان را در سطح معقولی برآورده کنند. چرا قشر کوچکی همه چیز دارد ولی بقیه تنها نگاهی پر حسرت برایشان باقی مانده است. پس هر گونه مذاکره ای که به این وضع خاتمه ندهد، نه تنها به حذف طالبان در منطقه نمی انجامد بلکه طالبانهای دیگر ی را پدید خواهد آورد. و توجه به این راستی ها، باید هدف آن دگرگونی باشد که جنابعالی مدام از آن نام می برید.
از سوی دیگر شما به درستی به جشن نوروز اشاره برده اید. جشنی که نو شدن جهان را همه ساله آگاهی میدهد و با آن به نو سازی بیرون و درون انسان نیز توجه میکند. اما ما ایرانیان وقتی در این جشن و سرور خانه تکانی میکنیم و لباس نو می پوشیم و به این سنت باستانی معنی نو، می دهیم. ما با اینکار، بگونه نمادین، زشتی ها و ناسازگاری های کهنه را به دور می ریزیم و فراگرد نو شدن را نه به حرف، بلکه با عمل نشان میدهیم.
از این رو، ما منتظر کنش های آن جناب می مانیم و در ضمن میدانیم که هردگرگونی باید نه تنها محتوا، بلکه دارای جهتی نیز باشد. جهتی که بسوی تکوینی، پویا است. و این پویائی و نوآوری در این نکته نهفته است، که باید سیاست امریکا رو به ملتها و نه دولتها، کرده و از نظامهای غیر مردمی به پرهیزد. هر گونه دخالتی، که جهت سیر طبیعی رویداد ها و پیشرفت را در جهت ایجاد جوامع آزاد ، سد کند جلوی فراگرد مدرنیسم را میگیرد. درست دراین راستا، تا کنون دولتهای امریکا، به اوپوزیسیون راستین ایران چه در خارج و چه در داخل کمکی، نکرده اند. حال آنکه دشواری های ناشی از رژ یم های مذهبی چونان جمهوری اسلامی، تنها بدست نیروهای ملی و مترقّی همان کشورها رفع شدنی است. ایالات متحده آمریکا با همه ی آگاهی هائی که دارد، به فرهنگ و عادات و رسوم کشورهای با تاریخ کهنی چون ایران، ژرفا آشنا نیست. از این رو، ما اوپوزیسیون آزاد و دمکرات ایران به دگرگونی Change واقعی در سیاست امریکا علاقمندیم تا بتوانیم به این اوضاع نابسامان و بحران کنونی درایران، پایان دهیم.

با احترام
آزاد اندیشان ایرانی

1.آقای (دانشجو) ابراهیمی علی
2. آقای (دانشجو) ابراهیمی محمّد
3. آقای مهندس آذریایجانی مازیار
4. بانو (محقق) ارجمند مهین
5.آقای دکتر آزادی (از ایران)
6. آقای (مخقق) اعتمادی کورش
7. آقای دکتر آل رضا تقی
8. آقای پروفسوردکتر انداچه خلیل
9. آقای توکّل بابک
10. آقای باقویان واهیک
11. آقای براتی رضا
12. آقای دکتر بقائی یزدی نامدار
13. آقای دکتر بلورچی علی
14. آقای مهندس بهمند پیمان
15. آقای پروفسوردکتر پروین ایرج
16. آقای (محقق) پل ناصر
17. آقای(دانشجو) پوررشمه ای علیرضا
18. آقای ترابی آرش
19. بانو دکتر تویسرکانی فرحناز
20. بانو(هنرپیشه تآتر) تقی پور معصومه
21. آقای مهندس سراج کاوه
22. آقای پروفسوردکتر سیادت پور احمد
23. آقای پروفسوردکتر شجائی سیامک
24. آقای دکتر شجائی منوچهر
24. آقای سرلشگر شعاعی نصرت
25. آقای (محقق) شوقی داود
26. بانو (محقق) شهریاری بهناز
27. آقای سرهنگ صبوریزدی محمود
28. آقای دکتر صرّام مهدی
29. آقای دکتر صفائی محّمد رضا
30. آقای دکتر ص 57 (از ایران)
31. آقای دکتر(شاعر و نویسند) عاصمی محمّد
32. آقای مهندس عزیزی مسعود
33. آقای علی زاده مسعود
34. آقای(دانشجو) فارسی فراز
35. آقای مهندس فارسی فریدون
36. آقای فرساد مهراب
37. آقای دکتر فروتن ایمان
38. آقای پروفسوردکتر قابوسی فرهاد
39. آقای قاسملوئی داود
40. آقای مهندس کرمانی رضا(ازایران)
41. آقای دکتر کشفی منصور
42. آقای(محقق) کلهر کورش
43. آقای دکتر کیان زاد حسن
44. آقای (محقق) گرگین کیخسرو
45. آقای دکتر گروه ح.
46. آقای دکتر گنجی سعید
47.آقای دکتر بابک 7 (از ایران)
48.بانو جاسمی زهره
49.آقای دکتر جاسمی محمّد
50. آقای دکتر جدلی فائق
51.آقای مهندس چاوشی فرید
52.آقای مهندس حّدادی زاده پرویز
53. آقای(محقق) حسینی قادر
54. آقای(محقق) حکیمی هاشم
55. آقای خاموشی کامبیز
56. بانو(سرپرستار) خدمتی فریده
57. آقای دکتر خسروی کردستانی مهدی
58. آقای دکتر دوشوکی عبدالسطار
59. آقای دکتر رزم آراء منوچهر
60. آقای دکتر رستگار اسکندر
61. آقای(مدیریت) رستگاری آرش
62. آقای رمضانی مرتضی
63. آقای سرلشگر روحانی مهدی
64. آقای پروفسوردکتر زاهد س.
65. بانو (حقوق زنان) زند کریمی ماندانا
66. آقای مهندس زیاری مرداویج
67. آقای مهندس زینعلی لهراسب

68. آقای دکتر گروه ح.
69 . آقای دکتر گنجی سعید

70. بانو گنجی سهیلا
71 . آقای(مترجم) مجلسی داریوش
72. آقای مولوی مسعود
73. آقای(محقق) مهدوی آرش
74. بانو(حقوق زنان) محیدالدین زریّن
75. آقای(دانشجو) محیدالدین جمشید
76. بانو(محقق) مرادی آنیتا

77. آقای(نویسنده) مروستی سیروس
78. آقای مهندس محسنی علیرضا
79. آقای مقبلان نادر
80. آقای دکتر مقرّب سیروس
81. آقای دکتر ملک نیازی داریوش
82. آقای موسوی سعید
83. آقای مهندس مهینی هوشنگ
84. آقای(نویسنده) میرزا آقا عسگری مانی
85. آقای مهندس نعیمی کیومرث
86. آقای(محقق) نوری علی
87. بانو(نویسنده و محقق) نوری علا پرتو
88. آقای(مدیرصنعتی) نیکو رامین
89. آقای(دانشجو) واشیان هانی
90. پروفسوردکتر واحدی نصرت
91. آقای هنربخش همایون
92. آقای دکتر یمنی علی
93. آقای استکی کورش
94. آقای(فعال درونمرز) شاد مهر
95. آقای(دانشجو) ملوان محمّد

هیچ نظری موجود نیست: